زمستان سردی بود و کلاغ غذایی برای سیر کردن بچه هایش نداشت پس ذره ذره گوشت تن خود را کند و به آنها خوراند تا زمستان تمام شد .
کلاغ مرد ولی بچه هایش نجات پیدا کردند و گفتند که خوب شد که مرد خسته شدیم از این غذای تکراری ....
این است حقیقت روزگار ما .
کلاغ مرد ولی بچه هایش نجات پیدا کردند و گفتند که خوب شد که مرد خسته شدیم از این غذای تکراری ....
این است حقیقت روزگار ما .

مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم