2015-06-15، 02:41
سنت دوازدهم الکلی های گمنام
گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد و همیشه یاد آور این است که اصول را بر شخصیت ها مقدم داریم.
از خودگذشتگی و فداکاری مایه اصلی روحانیت می باشد. زیرا سنتهای دوازده گانه الکلی های گمنام مکرراً خواهان آن است که رفاه عمومی را بر امیال شخصی ترجیح دهیم و روح فداکاری، که مشخصه آن گمنامی است، اساس همه سنتها می باشد.
تمایل راستین و ثابت شده فرد به فرد در الکلی های گمنام که به اینگونه فداکاری هایی مبادرت می ورزند، منجر به تولید اعتماد والا مرتبه ای خواهد گشت.
در آغاز الکلی های گمنام مولود اعتماد نبود، بلکه کودک ترس های اولیه ما بود. آنان که به ما نیاز داشتند با راهنمایی دوستانی که به کار ما واقف بودند به سمت ما می آمدند، طوری که چنین موضوعی که ارتباط مستقیم با عملکرد ما داشت باعث نگرانی و تشویش خودمان می شد. بنا براین عده ای از ما که مشروب را ترک کرده بودیم، تصور می کردیم به علت عدم اطمینان و تحقیر شدن چنین مسأله ای را باید در خفا نگاه داریم.
به هنگام انتشار کتاب بزرگ، در سال 1939 عنوان کتاب الکلی های گمنام بود و در مقدمه کتاب چنین جمله ای به چشم می خورد : در حال حاضر به علت کمی اعضاء، گمنام بودن برایمان ضروری به نظر می رسد و از این رو نمی توانیم جوابگوی احتیاجات و تقاضاهای افراد باشیم که از منتشر شدن این کتاب حاصل خواهد شد و از آنجا که اکثراً دارای حرفه و شغلی می باشیم چنین موضوعی خلل و خدشه در کارمان پدید خواهد آورد. ترس های ما از چنین جملاتی مشهود است، مبادا اشخاص جدید مرتکب پایمال شدن گمنامی ما شوند.
با گسترش یافتن گروه ها، حفظ گمنامی نیز به موازات آن مشکل تر گردید. ما با شعف و هیجان از بازسازی شگرف یک الکلی و ماجراهای زندگی وی با دیگران سخن سر می دهیم در حالیکه فقط راهنمای او می بایست از این گونه واقعیات مطلع شود و این نقض گمنامی مخاطراتی به همراه دارد، که از جمله از بین رفتن اطمینان در کل به الکلی های گمنام می باشد. وقتی چنین ماجرایی به خارج از الکلی های گمنام کشانده شد.، از بین رفتن اطمینان در رابطه با گمنامی تشدید شد. این کار معمولاً مردم را از ما گریزان می کرد. واضح است که اسم اعضاء و نیز مراجعه هایشان بنا به میل شخصی می بایست محفوظ می ماند. این اولین درس ما در بکارگیری عملی اصل گمنامی بود.
بعضی از تازه واردان ممکن است به این موضوع اصرار نورزند و از آنجا که افراط و زیاده روی از خصوصیات ما می باشد.، آنان مانند جارچیان و اذان گویان از پشت بام فریاد برآوردن را خالی از اشکال می دانند. البته واضح است، این افراد دانشی از تمیزی کسب نکرده اند. عده ای هم با اشتیاق و شتاب می خواهند خود را در اختیار بلندگوها و دوربین ها قرار داده و چه بسا همین افراد با برگشت به اعتیاد خود، ضربه محکمی بر پیکره گروه خود وارد ساخته اند. اینان خودنمایی را به عضویت در الکلی های گمنام ارجحیت داده اند.
چنین وقایعی پر از ضد و نقیض ما را به تفکر وا داشت و اهمیت گمنامی یک بار دیگر برایمان مورد سؤال قرار گرفت. افزایش الکلی های گمنام حاکی از آن بود، که دیگر نمی توانستیم جامعه ای در خفا باشیم. اما از سوی دیگر هم می دانستیم که الکلی های گمنام مانند سیرک نمی تواند واریته اجرا کند. در نهایت طرح یک راه مطمئن میان این دو، مستلزم زمانی طولانی بود.
شخص تازه وارد مشتاق بود که خانواده اش بدانند او کوشش در راه انجام چه کاری نموده است و آنان را که در این راه خطیر، با او همگام بوده اند به دیگران بشناساند، که معمولاً چنین افرادی شامل پزشکان، کشیش ها و دوستان نزدیک می باشند. بدانگونه که او اعتقاد خود را باز می یابد، احساس بر حق در بازگو کردن به صااحب کار و همکاران برایش مسجل می شود و در شرایط مناسب تری سخن از الکلی های گمنام خواهد برد. این گونه افشاگری ها کمک نمود، تا ترس از مخاطب قرار گرفتن را، الکلی از دست بدهد و موجودیت الکلی های گمنام را در جامعه با دیگران در میان گذارد و به خاطر همین کار، بسیاری از زنان و مردان به الکلی های گمنام روی آورده اند و با آنکه در گفته فوق گمنامی رعایت نگردید، لکن این ارتباط گوناگون که بر اساس روحانیت شکل گرفت، خدشه ای به اهمیت گمنامی وارد نساخت.
به نظر رسید که گفت و گوی فردی اثرات محدودی دارد و عمومیت دادن به این امر ضروری گردید. گروه های الکلی های گمنام می بایست سریعاً به آن عده از الکلی ها که نا امید شده بودند، یاری دهند و در نتیجه گروه های بسیاری، جلسات خود را به صورت باز اجرا می کردند تا دوستان علاقه مند و اجتماع به طور کامل دریابند، که الکلی های گمنام چگونه انجمنی است. استقبال گرم ناشی از این جلسات سبب شد، تا از گروه ها درخواست سخنرانی در مؤسسات شهری، کلیساها و جوامع پزشکی نمایند، مشروط بر آنکه گمنامی را رعایت کنند. از خبرنگاران درخواست شد از ذکر نام افراد و گرفتن عکس خودداری نمایند که نتیج خوبی نیز به همراه داشت.
در طی چند جلسه اول، محبوبیت شایانی به دست آوردیم و در مقامات منتشره در کلیولند به نام(Plain Deaker) سبب ازدیاد اعضاء در مدت کمی گردید. مجلس ضیافتی که آقای راکفلر افتخاراً برای الکلی های گمنام تشکیل داد، عضویت ما را در ظرف یک سال، دو برابر نمود. مقاله معروف جک الکساندر(Jack Alexanders) که در روزنامه (Saturaday Evening Post) درج گردید، الکلی های گمنام را یک مؤسسه ملی قلمداد کرد و چنین ستایش هایی، موفقیت های هر چه بیشتری برای شناسایی ما به وجود آورد و دیگر مجلات و روزنامه ها هم، خواستار انتشار مقالات الکلی های گمنام شدند. مؤسسات فیلمبرداری قصد داشتند از ما فیلم تهیه کنند و رادیو تلویزیون با تقاضا های مکرر خود، ما را تحت فشار قرار دادند. چه کار می بایستی می کردیم؟
به همان نسبت که یورش درخواستهای عموم، که حاکی از تأیید کار ما بود ادامه یافت، متوجه شدیم که این کار می تواند سود یا زیان غیر قابل محاسبه ای را به همراه داشته باشد. ما نمی توانستیم خود را به خطر بیاندازیم و تمام زوایا می بایست بررسی شوند، منجمله آن عده که داوطلبانه می خواستند خود را معرف الکلی های گمنام نشان دهند. رونق دادن الکلی های گمنام که برای هر یک از اعضاء به صورت غریزه ای نمودار می شد می توانست معایبی در بر داشته باشد. چنان چه شخصی در ملاء عام میگساری کرده و کارش به مستی می کشید یا به نحوی از اسم الکلی های گمنام جهت مقاصد شخصی خود استفاده می کرد، می توانست صدمه سنگینی عاید ما گرداند. در چنین موقعیتی که نشریات، رادیو، فیلم و تلویزیون دست اندر کار بودند، گمنامی صد در صد تنها جواب ممکن می توانست باشد. لزوماً و بدون استثناء می بایست اصول را مقدم بر شخصیتها قرار دهیم.
چنین تجربیاتی به ما می آموزد، که گمنامی عملاً عین فروتنی است، این یک کیفیت روحانی شایع است، که نمایان گر زندگی الکلی های گمنام در هر کجا می باشد. تحت تأثیر اصل گمنامی، بعنوان اعضای الکلی های گمنام سعی می کنیم، امیال طبیعی خود را برای برتری شخصی، هم در بین دوستان الکلی و هم در نزد عموم مردم به کنار بگذاریم و بدانیم که با سرپوش گذاشتن بر روی آرزوهای انسانی است که هر یک از ما در بافتن پوششی در جامعه سهیم می باشیم، تا تحت حمایت این پوشش رشد نموده و در سایه اتحاد فعالیت نماییم. ما مطمئنیم، فروتنی که خود را در گمنامی نمایان می کند، بزرگترین حفاظی است که الکلی های گمنام می تواند دارا باشد.
گمنامی اساس روحانی تمام سنتهای ما می باشد و همیشه یاد آور این است که اصول را بر شخصیت ها مقدم داریم.
از خودگذشتگی و فداکاری مایه اصلی روحانیت می باشد. زیرا سنتهای دوازده گانه الکلی های گمنام مکرراً خواهان آن است که رفاه عمومی را بر امیال شخصی ترجیح دهیم و روح فداکاری، که مشخصه آن گمنامی است، اساس همه سنتها می باشد.
تمایل راستین و ثابت شده فرد به فرد در الکلی های گمنام که به اینگونه فداکاری هایی مبادرت می ورزند، منجر به تولید اعتماد والا مرتبه ای خواهد گشت.
در آغاز الکلی های گمنام مولود اعتماد نبود، بلکه کودک ترس های اولیه ما بود. آنان که به ما نیاز داشتند با راهنمایی دوستانی که به کار ما واقف بودند به سمت ما می آمدند، طوری که چنین موضوعی که ارتباط مستقیم با عملکرد ما داشت باعث نگرانی و تشویش خودمان می شد. بنا براین عده ای از ما که مشروب را ترک کرده بودیم، تصور می کردیم به علت عدم اطمینان و تحقیر شدن چنین مسأله ای را باید در خفا نگاه داریم.
به هنگام انتشار کتاب بزرگ، در سال 1939 عنوان کتاب الکلی های گمنام بود و در مقدمه کتاب چنین جمله ای به چشم می خورد : در حال حاضر به علت کمی اعضاء، گمنام بودن برایمان ضروری به نظر می رسد و از این رو نمی توانیم جوابگوی احتیاجات و تقاضاهای افراد باشیم که از منتشر شدن این کتاب حاصل خواهد شد و از آنجا که اکثراً دارای حرفه و شغلی می باشیم چنین موضوعی خلل و خدشه در کارمان پدید خواهد آورد. ترس های ما از چنین جملاتی مشهود است، مبادا اشخاص جدید مرتکب پایمال شدن گمنامی ما شوند.
با گسترش یافتن گروه ها، حفظ گمنامی نیز به موازات آن مشکل تر گردید. ما با شعف و هیجان از بازسازی شگرف یک الکلی و ماجراهای زندگی وی با دیگران سخن سر می دهیم در حالیکه فقط راهنمای او می بایست از این گونه واقعیات مطلع شود و این نقض گمنامی مخاطراتی به همراه دارد، که از جمله از بین رفتن اطمینان در کل به الکلی های گمنام می باشد. وقتی چنین ماجرایی به خارج از الکلی های گمنام کشانده شد.، از بین رفتن اطمینان در رابطه با گمنامی تشدید شد. این کار معمولاً مردم را از ما گریزان می کرد. واضح است که اسم اعضاء و نیز مراجعه هایشان بنا به میل شخصی می بایست محفوظ می ماند. این اولین درس ما در بکارگیری عملی اصل گمنامی بود.
بعضی از تازه واردان ممکن است به این موضوع اصرار نورزند و از آنجا که افراط و زیاده روی از خصوصیات ما می باشد.، آنان مانند جارچیان و اذان گویان از پشت بام فریاد برآوردن را خالی از اشکال می دانند. البته واضح است، این افراد دانشی از تمیزی کسب نکرده اند. عده ای هم با اشتیاق و شتاب می خواهند خود را در اختیار بلندگوها و دوربین ها قرار داده و چه بسا همین افراد با برگشت به اعتیاد خود، ضربه محکمی بر پیکره گروه خود وارد ساخته اند. اینان خودنمایی را به عضویت در الکلی های گمنام ارجحیت داده اند.
چنین وقایعی پر از ضد و نقیض ما را به تفکر وا داشت و اهمیت گمنامی یک بار دیگر برایمان مورد سؤال قرار گرفت. افزایش الکلی های گمنام حاکی از آن بود، که دیگر نمی توانستیم جامعه ای در خفا باشیم. اما از سوی دیگر هم می دانستیم که الکلی های گمنام مانند سیرک نمی تواند واریته اجرا کند. در نهایت طرح یک راه مطمئن میان این دو، مستلزم زمانی طولانی بود.
شخص تازه وارد مشتاق بود که خانواده اش بدانند او کوشش در راه انجام چه کاری نموده است و آنان را که در این راه خطیر، با او همگام بوده اند به دیگران بشناساند، که معمولاً چنین افرادی شامل پزشکان، کشیش ها و دوستان نزدیک می باشند. بدانگونه که او اعتقاد خود را باز می یابد، احساس بر حق در بازگو کردن به صااحب کار و همکاران برایش مسجل می شود و در شرایط مناسب تری سخن از الکلی های گمنام خواهد برد. این گونه افشاگری ها کمک نمود، تا ترس از مخاطب قرار گرفتن را، الکلی از دست بدهد و موجودیت الکلی های گمنام را در جامعه با دیگران در میان گذارد و به خاطر همین کار، بسیاری از زنان و مردان به الکلی های گمنام روی آورده اند و با آنکه در گفته فوق گمنامی رعایت نگردید، لکن این ارتباط گوناگون که بر اساس روحانیت شکل گرفت، خدشه ای به اهمیت گمنامی وارد نساخت.
به نظر رسید که گفت و گوی فردی اثرات محدودی دارد و عمومیت دادن به این امر ضروری گردید. گروه های الکلی های گمنام می بایست سریعاً به آن عده از الکلی ها که نا امید شده بودند، یاری دهند و در نتیجه گروه های بسیاری، جلسات خود را به صورت باز اجرا می کردند تا دوستان علاقه مند و اجتماع به طور کامل دریابند، که الکلی های گمنام چگونه انجمنی است. استقبال گرم ناشی از این جلسات سبب شد، تا از گروه ها درخواست سخنرانی در مؤسسات شهری، کلیساها و جوامع پزشکی نمایند، مشروط بر آنکه گمنامی را رعایت کنند. از خبرنگاران درخواست شد از ذکر نام افراد و گرفتن عکس خودداری نمایند که نتیج خوبی نیز به همراه داشت.
در طی چند جلسه اول، محبوبیت شایانی به دست آوردیم و در مقامات منتشره در کلیولند به نام(Plain Deaker) سبب ازدیاد اعضاء در مدت کمی گردید. مجلس ضیافتی که آقای راکفلر افتخاراً برای الکلی های گمنام تشکیل داد، عضویت ما را در ظرف یک سال، دو برابر نمود. مقاله معروف جک الکساندر(Jack Alexanders) که در روزنامه (Saturaday Evening Post) درج گردید، الکلی های گمنام را یک مؤسسه ملی قلمداد کرد و چنین ستایش هایی، موفقیت های هر چه بیشتری برای شناسایی ما به وجود آورد و دیگر مجلات و روزنامه ها هم، خواستار انتشار مقالات الکلی های گمنام شدند. مؤسسات فیلمبرداری قصد داشتند از ما فیلم تهیه کنند و رادیو تلویزیون با تقاضا های مکرر خود، ما را تحت فشار قرار دادند. چه کار می بایستی می کردیم؟
به همان نسبت که یورش درخواستهای عموم، که حاکی از تأیید کار ما بود ادامه یافت، متوجه شدیم که این کار می تواند سود یا زیان غیر قابل محاسبه ای را به همراه داشته باشد. ما نمی توانستیم خود را به خطر بیاندازیم و تمام زوایا می بایست بررسی شوند، منجمله آن عده که داوطلبانه می خواستند خود را معرف الکلی های گمنام نشان دهند. رونق دادن الکلی های گمنام که برای هر یک از اعضاء به صورت غریزه ای نمودار می شد می توانست معایبی در بر داشته باشد. چنان چه شخصی در ملاء عام میگساری کرده و کارش به مستی می کشید یا به نحوی از اسم الکلی های گمنام جهت مقاصد شخصی خود استفاده می کرد، می توانست صدمه سنگینی عاید ما گرداند. در چنین موقعیتی که نشریات، رادیو، فیلم و تلویزیون دست اندر کار بودند، گمنامی صد در صد تنها جواب ممکن می توانست باشد. لزوماً و بدون استثناء می بایست اصول را مقدم بر شخصیتها قرار دهیم.
چنین تجربیاتی به ما می آموزد، که گمنامی عملاً عین فروتنی است، این یک کیفیت روحانی شایع است، که نمایان گر زندگی الکلی های گمنام در هر کجا می باشد. تحت تأثیر اصل گمنامی، بعنوان اعضای الکلی های گمنام سعی می کنیم، امیال طبیعی خود را برای برتری شخصی، هم در بین دوستان الکلی و هم در نزد عموم مردم به کنار بگذاریم و بدانیم که با سرپوش گذاشتن بر روی آرزوهای انسانی است که هر یک از ما در بافتن پوششی در جامعه سهیم می باشیم، تا تحت حمایت این پوشش رشد نموده و در سایه اتحاد فعالیت نماییم. ما مطمئنیم، فروتنی که خود را در گمنامی نمایان می کند، بزرگترین حفاظی است که الکلی های گمنام می تواند دارا باشد.