2013-11-02، 08:14
· آیا حس تناسب وتعادل من ،اخیراً بهم خورده است ؟ آیا خود را تواناتر و زرنگتر از آن چیزی که هستم ،تصور می کنم ؟
|
18· آیا حس تناسب وتعادل من ،اخیراً بهم خورده است ؟ آیا خود را تواناتر و زرنگتر از
|
2013-11-02، 08:14
· آیا حس تناسب وتعادل من ،اخیراً بهم خورده است ؟ آیا خود را تواناتر و زرنگتر از آن چیزی که هستم ،تصور می کنم ؟
2014-01-18، 11:21
البته گاهی اینطور هست گاهی احساس خوبی ندارم مثلا وقتی رابطه قبلی ام بهم خورد حس کردم که قربانی هستم گاهی در مورد سلامتی عقل بال و پایین میشوم بعضی وقتها خود را زرنگ میدانم و تصور میکنم که ختم و شب هفت همه کارها هستم و احساس قدرتی خداگونه در خود مینمایم که در این سوال میفهم که کمبود اخلاقی من است و دوباره خودم فرمان را بدست گرفته ام
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم وتو سیاه
2014-04-21، 02:02
زمان هایی این حس به من دست می دهد. که نسبت خودم به خودم نسبت که با خدا دارم .نسبت خودم و بیماری اعتیاد را گم میکنم حس تعادلم به هم خورده با خدا احساس بیگانگی و باعث سلب آسایش وآرامشم می شود .زمانی که از اصول بهبودی فاصله بگیرم و دو باره به "من" تبدیل شوم .خود برتر بینی و خود کم بنی از مهمترین زمان هایی است که تعادل به هم خورده زمانی که افراط و تفریط در کارهایم د ارم .وقتی که از خودم غافل شوم
"اندکی صبر سحر نزدیک است"
سپاس شده توسط: sadaf
2014-04-21، 02:24
به تارگی سعی می کنم رفتارهای افراطی و تفريطی کمتری انجام دهم ، نه خود را برتر از دیگران ببینم و نه کمتر و سعی کنم به نحو صحیح از استعدادهایی که خداوند در اختیارم گذاشته استفاده کنم ، نه خود را حقیر و پست بشمارم و نه دیگران را ، بابت قابلیت و توانایی هایم از خداوند شکر گذار باشم وآنها را از خود ندانم بلکه هدیه ای از جانب خدا بدانم نه وسیله ای برای فخر فروشی به دیگران
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم
سپاس شده توسط: mohammad
2020-11-09، 02:37
18_تعادل وتناسب حاصل آرامش ودرمسیربهبودی بودن است تناسب وتعادل یعنی هماهنگی درونی باشرایط خارجی وبیرونی طوریکه باعث میشودرابطه ای مناسب بین ظاهرو باطنمان بوجودبیایدوگاهاتحت تاثیرقرارگرفتن یکی باعث بهم خوردن دیگری میشودومعمولااین شرایط ومسایل بیرونی است که باعث بهم خوردن این تناسب وتعادل میشودطوری که ازمسیربهبودی خارج شده ودرقلب مرض قرارمیگیریم ،مثال:زمانیکه ازمن سوءاستفاده میشودخصوصاوقتی که خودم این اجازه رامیدهم زمانیکه امنیت هام بهم میریزه وقتی که دچارشهوترانی وافراط وتفریط میشم زمانی که دروغ میگم وقتی که از اراده شخصی استفاده میکنم وقتی کسی رو درحال مصرف میبینم ازبی ادبی وتوهین وبی احترامی به بزرگترها،بادیدن صحنه های لذت بخش وتحریک آمیز بادیدن صحنه های تصادفات مرگبار دیدن بچه هایی که گدایی میکنندویاکودکانی که سرراه گذاشته میشوندزمانیکه ازمن درخواست نامعقول ویاخارج ازتوانم میخواهند وقتیکه دچاراحساس تفاوت وتاییدطلبی واحساس دانایی وتوانایی میشوم زمانیکه خودم راتواناتروزرنگتر ازچیزی که هستم تصورمیکنم وخصوصاوقتی که برنامه ریزی ندارم دقیقاهمانجاواردمرض وبیماری میشوم وتناسب وتعادلم بهم میخورد.
چیزهای زیادی مثل:کینه ونفرت ورنجش حتی عشق وخدمت کردن بانیتی دیگرو عشق دادن بامنظور رابطه احساسی گذاشتن گاهی دیدن وشنیدن ولمس ومزه کردن چیزی خستگی زیادخشم وعصبانیت بی پولی وبیکاری بی حرمتی وبیماری ومرگ نزدیکان خسارت زدن وخسارت خوردن وقتی که دچارترس وخجالت واحساس گناه وپشیمانی میشوم و....که باعث میشوندتادرلحظه تناسب وتعادلم بهم بخورند که باتماس باراهنماودعاکردن ومشارکت سعی میکنم دوباره درمسیربهبودی وتعادل وتناسب قراربگیرم.? |
|