2013-11-06، 08:55
قدم سوم
تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی مان را به پروردگاری که خود درک می کردم بسپاریم.
در قدم اول فهمیدیم که بسیاری از مشکلات ما در نتیجه تلاشهای غیرمؤثر ما برای اداره زندگیمان بوده است. در قدم دوم به این باور رسیدیم که نیروی برتر می تواند ما را با سلامت عقل حفظ کند. طبیعتاً قدم بعدی متوسل شدن به آن نیرو برای کمک بود. بعضی از اعضاء این سه قدم را مختصر کرده و می گویند: «من نمی توانم، خدا می تواند پس به او اجازه می دهم.» مسلماً اگر تلاشهای قبلی ما بیهوده باشد و اگر معتقد باشیم که قدرتی برتر می تواند به ما کمک کند، منطقی است که به آن نیرو اجازه عمل می دهد.
اولین بخش قدم سوم «تصمیم گیری» به ما نشان می دهد که ما چندین انتخاب داریم. و وقتی آماده ایم، تصمیم می گیریم.
هر کسی با توجه به آمادگی خود بر روی این قدم کار می کند و در بعضی مواقع چندین بار به قدمهای اولیه باز می گردد تا برای برداشتن گام بعد آماده شود. هیچ کس ما را مجبور نمی کند که برخلاف میلمان عمل کنیم ما خواسته ایم که این چنین باشیم چرا که روش زندگی که تنها بر اراده شخصی مان استوار بوده نه رضایت بخش و نه آرامش دهنده بود.
ما چه تصمیمی گرفته ایم؟ از ما خواسته شده که اراده و زندگیمان را به خداوندی که درک می کردیم بسپاریم. تعداد کمی از ما قادریم به سرعت همه چیز زندگیمان را به او واگذار کنیم. این تصمیم گیری تنها قبول تلاش کردن است. برای روشن شدن این بخش از قدم سوم یکی از اعضاء این چنین مطرح می کند: سه قورباغه بر روی یک برگ زنبق نشسته بودند. یکی از آنها تصمیم به پریدن گرفت. چند قورباغه آنجا باقی مانده اند؟ پاسخ 3 است. چرا که قورباغه فقط تصمیم پریدن گرفته است ولی هنوز نپریده است.
ما اغلب مجبوریم که یک مشکل با یک شخص را در یک موقعیت در نظر گرفته و بر روی آن کار کنیم تا بتوانیم به خدا بسپاریمش. اغلب اوقات معتادان در زندگی ما اشخاصی هستند که باید آنها را رها کنیم. در قدم اول یاد گرفتیم که در برابر الکل و الکلی عاجزیم و نمی توانیم او را کنترل کنیم یا تغییر دهیم. بنابراین باید خواسته مان را به خواست خداوند برای تغییر الکلی تبدیل کنیم. وقتی ما بسیاری از مشکلاتمان را به خداوند بسپاریم، احساس آسودگی می کنیم.
وابستگی به نیروی برتر عدم وابستگی ما را به عقاید، خواسته ها و نظریات دیگران افزایش می دهد. دیگر نیاز نیست که در دنیای بیرون به دنبال خود باشیم تا به ما اعتبار دهند. خواستار کمک بودن از یک نیروی برتر، نشان دهنده این موضوع است که نمی توانیم به تنهایی عمل کنیم و به ما این اطمینان را می دهد که تنها نیستیم.
برای برخی از ما که می خواهند کمک شویم اما هنوز متقاعد نشده ایم که خدا کسی است که می تواند به ما کمک کند بخش آخر قدم سوم «آنطور که خداوند را درک کردیم» آزادی انتخاب را در ما تقویت می کند. همانطور که در قدم دوم آزاد بودیم تا خدایی را که فهمیده بودیم تعریف کنیم وحتی مجبور نبودیم که از کلمه خدا استفاده کنیم. می توانیم به دنبال یک قدرت برتر، آگاهی برتر و یا عشق گروهی باشیم. آنچه مهم است این است که ما اراده و خواستمان را جمع می کنیم تا خوب باشیم و اعتقاد داشته باشیم که قدرت برتر، حال هرچه که می خواهیم تعریفش کنیم ما را در راه راست هدایت می کند.
وقتی تصمیمی را که در قدم سوم از ما خواسته شده می گیریم، با سؤالاتی پیرامون چگونگی انجام آن روبرو می شویم. به همان اندازه که درکهای متفاوتی از خدا داریم روش های زیادی برای رها کردن زندگی و خواسته هایمان وجود دارد. اکثراً لازم می دانند که ازخدای فهمشان کمک بخواهند. برای آنهایی که دارای زمینه ی مذهبی هستند مفهوم نماز راحت تر است. برخی دیگر ممکن است نماز خواندن را کاری دشوار بدانند. مفهوم نماز به عنوان صحبت با نیرویی برتر ممکن است مؤثر باشد. بار دیگر، در الانان ما آزادیم قدرت برترمان را آنطور که می خواهم انتخاب کرده و تصمیم بگیریم که چگونه با این قدرت ارتباط برقرار کنیم. به خاطر داشته باشیم که خواستار کمک بودن از قدرت برتر به معنای گرفتن نتایجی خاص نیست که ما دوست داریم بوقوع بپیوندد. سپرده خواسته و زندگیمان به خداوند به معنای گذاشتن نتیجه در دستان خداونداست.
می توانیم صحبت کردن با خدا را تمرین کنیم. بعضی از اعضاء فکر می کنند که شروع کردن روز و به پایان رساندن آن با آرامش نماز بسیار مفید است. برخی دیگر مستقیماً از خداوند می خواهند که برای آن روز، زندگی و اراده شان به خدا سپرده شود. اگر ما به اندازه کافی مطمئن نباشیم می توانیم از خدا بخواهیم که به ما اطمینان دهد، اگر در به زبان آوردن اندیشه مان مشکلی داشتیم می توانیم دعایی مشابه کنیم یا تنها یگوییم «خدایا، به من کمک کن» ما می توانیم از دعاهای خاص استفاده کنیم. «خدا، امروز در فعالیتهایم به من کمک می کند و مرا از بیهودگی بین دیروز و فردا باز می دارد.» دیگری در صبح میگوید «خداوندا! من و تو روز خوبی را خواهیم داشت و اگر روزمان آنچنان خوب نبود، می دانم که توکمک خواهی کرد».
دیگری می گوید: «خداوندا! کمک کن تا زندگی درستی داشته باشیم» در حالی که دیگری با یک کلمه یا جمله ای ساده می گوید: «امروز با من باش» «راهنمائی ام کن» «کمک کن» یا خدایا «متشکرم» در همه این دعاها ما بر خودمان تمرکز کرده ایم و خواستار کمک هستیم.
مشکلات را می توانیم به نوع دیگری نیز به خداوند بسپاریم و آن هم با نوشتن و گذاشتن آن در جایی خاص است برخی یک جعبه مخصوص خدا دارند که در آن دعاها و یا پیشنهادات خود را نگه می دارند. این امر یک فایده دارد و آن این است که چند ماه بعد می توانیم همه آنها را دوباره ببینیم. گاهی ما دچار یک حیرت شادی بخش می شویم چرا که متوجه می شویم که مشکلاتمان ناپدید شده و همه آنها را فراموش کرده ایم.
مثل دو قدم اول، قدم سوم می تواند برایمان آرامشی عظیم به ارمغان آورد و مسئولیت مشکلات و کسانی را که دوست داریم را از دوشمان بردارد. همانطور که در این برنامه رشد می کنیم و با چالشهای جدیدی روبرو می شویم، خودمان را بیشتر به اصول پایه نزدیک می بینیم. قدمهای اول، دوم و سوم آمادگی ما را برای عمل کردن به بهبودیمان با قدمهایی که بر می داریم، کامل می کند. ما می دانیم که نمی توانیم هرچیز و هرکس را در زندگی مان تحت کنترل خود درآوریم و می فهمیم که خداوند امید ماست برای سلامت و آرامش ذهن، و اراده زندگیمان را به خداوندی می سپاریم که خود درک می کنیم.
تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی مان را به پروردگاری که خود درک می کردم بسپاریم.
در قدم اول فهمیدیم که بسیاری از مشکلات ما در نتیجه تلاشهای غیرمؤثر ما برای اداره زندگیمان بوده است. در قدم دوم به این باور رسیدیم که نیروی برتر می تواند ما را با سلامت عقل حفظ کند. طبیعتاً قدم بعدی متوسل شدن به آن نیرو برای کمک بود. بعضی از اعضاء این سه قدم را مختصر کرده و می گویند: «من نمی توانم، خدا می تواند پس به او اجازه می دهم.» مسلماً اگر تلاشهای قبلی ما بیهوده باشد و اگر معتقد باشیم که قدرتی برتر می تواند به ما کمک کند، منطقی است که به آن نیرو اجازه عمل می دهد.
اولین بخش قدم سوم «تصمیم گیری» به ما نشان می دهد که ما چندین انتخاب داریم. و وقتی آماده ایم، تصمیم می گیریم.
هر کسی با توجه به آمادگی خود بر روی این قدم کار می کند و در بعضی مواقع چندین بار به قدمهای اولیه باز می گردد تا برای برداشتن گام بعد آماده شود. هیچ کس ما را مجبور نمی کند که برخلاف میلمان عمل کنیم ما خواسته ایم که این چنین باشیم چرا که روش زندگی که تنها بر اراده شخصی مان استوار بوده نه رضایت بخش و نه آرامش دهنده بود.
ما چه تصمیمی گرفته ایم؟ از ما خواسته شده که اراده و زندگیمان را به خداوندی که درک می کردیم بسپاریم. تعداد کمی از ما قادریم به سرعت همه چیز زندگیمان را به او واگذار کنیم. این تصمیم گیری تنها قبول تلاش کردن است. برای روشن شدن این بخش از قدم سوم یکی از اعضاء این چنین مطرح می کند: سه قورباغه بر روی یک برگ زنبق نشسته بودند. یکی از آنها تصمیم به پریدن گرفت. چند قورباغه آنجا باقی مانده اند؟ پاسخ 3 است. چرا که قورباغه فقط تصمیم پریدن گرفته است ولی هنوز نپریده است.
ما اغلب مجبوریم که یک مشکل با یک شخص را در یک موقعیت در نظر گرفته و بر روی آن کار کنیم تا بتوانیم به خدا بسپاریمش. اغلب اوقات معتادان در زندگی ما اشخاصی هستند که باید آنها را رها کنیم. در قدم اول یاد گرفتیم که در برابر الکل و الکلی عاجزیم و نمی توانیم او را کنترل کنیم یا تغییر دهیم. بنابراین باید خواسته مان را به خواست خداوند برای تغییر الکلی تبدیل کنیم. وقتی ما بسیاری از مشکلاتمان را به خداوند بسپاریم، احساس آسودگی می کنیم.
وابستگی به نیروی برتر عدم وابستگی ما را به عقاید، خواسته ها و نظریات دیگران افزایش می دهد. دیگر نیاز نیست که در دنیای بیرون به دنبال خود باشیم تا به ما اعتبار دهند. خواستار کمک بودن از یک نیروی برتر، نشان دهنده این موضوع است که نمی توانیم به تنهایی عمل کنیم و به ما این اطمینان را می دهد که تنها نیستیم.
برای برخی از ما که می خواهند کمک شویم اما هنوز متقاعد نشده ایم که خدا کسی است که می تواند به ما کمک کند بخش آخر قدم سوم «آنطور که خداوند را درک کردیم» آزادی انتخاب را در ما تقویت می کند. همانطور که در قدم دوم آزاد بودیم تا خدایی را که فهمیده بودیم تعریف کنیم وحتی مجبور نبودیم که از کلمه خدا استفاده کنیم. می توانیم به دنبال یک قدرت برتر، آگاهی برتر و یا عشق گروهی باشیم. آنچه مهم است این است که ما اراده و خواستمان را جمع می کنیم تا خوب باشیم و اعتقاد داشته باشیم که قدرت برتر، حال هرچه که می خواهیم تعریفش کنیم ما را در راه راست هدایت می کند.
وقتی تصمیمی را که در قدم سوم از ما خواسته شده می گیریم، با سؤالاتی پیرامون چگونگی انجام آن روبرو می شویم. به همان اندازه که درکهای متفاوتی از خدا داریم روش های زیادی برای رها کردن زندگی و خواسته هایمان وجود دارد. اکثراً لازم می دانند که ازخدای فهمشان کمک بخواهند. برای آنهایی که دارای زمینه ی مذهبی هستند مفهوم نماز راحت تر است. برخی دیگر ممکن است نماز خواندن را کاری دشوار بدانند. مفهوم نماز به عنوان صحبت با نیرویی برتر ممکن است مؤثر باشد. بار دیگر، در الانان ما آزادیم قدرت برترمان را آنطور که می خواهم انتخاب کرده و تصمیم بگیریم که چگونه با این قدرت ارتباط برقرار کنیم. به خاطر داشته باشیم که خواستار کمک بودن از قدرت برتر به معنای گرفتن نتایجی خاص نیست که ما دوست داریم بوقوع بپیوندد. سپرده خواسته و زندگیمان به خداوند به معنای گذاشتن نتیجه در دستان خداونداست.
می توانیم صحبت کردن با خدا را تمرین کنیم. بعضی از اعضاء فکر می کنند که شروع کردن روز و به پایان رساندن آن با آرامش نماز بسیار مفید است. برخی دیگر مستقیماً از خداوند می خواهند که برای آن روز، زندگی و اراده شان به خدا سپرده شود. اگر ما به اندازه کافی مطمئن نباشیم می توانیم از خدا بخواهیم که به ما اطمینان دهد، اگر در به زبان آوردن اندیشه مان مشکلی داشتیم می توانیم دعایی مشابه کنیم یا تنها یگوییم «خدایا، به من کمک کن» ما می توانیم از دعاهای خاص استفاده کنیم. «خدا، امروز در فعالیتهایم به من کمک می کند و مرا از بیهودگی بین دیروز و فردا باز می دارد.» دیگری در صبح میگوید «خداوندا! من و تو روز خوبی را خواهیم داشت و اگر روزمان آنچنان خوب نبود، می دانم که توکمک خواهی کرد».
دیگری می گوید: «خداوندا! کمک کن تا زندگی درستی داشته باشیم» در حالی که دیگری با یک کلمه یا جمله ای ساده می گوید: «امروز با من باش» «راهنمائی ام کن» «کمک کن» یا خدایا «متشکرم» در همه این دعاها ما بر خودمان تمرکز کرده ایم و خواستار کمک هستیم.
مشکلات را می توانیم به نوع دیگری نیز به خداوند بسپاریم و آن هم با نوشتن و گذاشتن آن در جایی خاص است برخی یک جعبه مخصوص خدا دارند که در آن دعاها و یا پیشنهادات خود را نگه می دارند. این امر یک فایده دارد و آن این است که چند ماه بعد می توانیم همه آنها را دوباره ببینیم. گاهی ما دچار یک حیرت شادی بخش می شویم چرا که متوجه می شویم که مشکلاتمان ناپدید شده و همه آنها را فراموش کرده ایم.
مثل دو قدم اول، قدم سوم می تواند برایمان آرامشی عظیم به ارمغان آورد و مسئولیت مشکلات و کسانی را که دوست داریم را از دوشمان بردارد. همانطور که در این برنامه رشد می کنیم و با چالشهای جدیدی روبرو می شویم، خودمان را بیشتر به اصول پایه نزدیک می بینیم. قدمهای اول، دوم و سوم آمادگی ما را برای عمل کردن به بهبودیمان با قدمهایی که بر می داریم، کامل می کند. ما می دانیم که نمی توانیم هرچیز و هرکس را در زندگی مان تحت کنترل خود درآوریم و می فهمیم که خداوند امید ماست برای سلامت و آرامش ذهن، و اراده زندگیمان را به خداوندی می سپاریم که خود درک می کنیم.