2013-11-22، 09:00
سختیها 12 بهمن
«احساس متفاوتی داشتیم.... تنها پس از تسلیم قادر به غلبه بر انزوای حاصل ازاعتیاد هستیم.»
کتاب پایه
v
بریده بریده حرف میزدیم و سعی میکردیم حقیقت را پنهان کنیم: «اما شما متوجه نیستی! من فرق کردهام! من واقعاً این موضوع را جدی میگویم!» از این جملات بارها و بارها در دوران اعتیاد فعال خود استفاده میکردیم، یا سعی در فرار از عواقب کارهای خود میکردیم و یا از قوانینی که شامل هر شخص دیگری میشود، پیروی نمیکردیم. شاید در جلسه اول خود، از این مسائل مینالیدیم. شاید اخیراً نیز از این مسائل شکوه میکنیم.
بنابراین، بسیاری از ما احساس متفاوت یا منحصر به فردی داریم. به عنوان یک فرد معتاد، تقریباً میتوانیم از هر چیزی برای منزوی کردن خود استفاده کنیم. اما بهانهای برای از دست دادن فرصت بهبودی وجود ندارد و هیچ چیز نمیتواند ما را برای این برنامه فاقد صلاحیت سازد—نه یک بیماری مهلک، نه فقر، نه هیچ چیز دیگر. هزاران معتاد وجود دارند که با وجود سختیهای واقعی خود در زندگی بهبودی پیدا کردهاند. علیرغم—یا شاید در مقابله با—این سختیها، بیداری روحانی آنها از طریق انجام این برنامه رشد کرده است.
وقتی سخن از بهبودی به میان میآید، شرایط و تفاوتهای فردی ما مرتبط محسوب نمیشوند. با صرف نظر کردن از شرایط استثنایی خود و تسلیم شدن به این شیوه ساده زندگی، قطعاً احساس میکنیم که جزیی از چیزی هستیم و این احساس به ما نیرو میدهد تا از گرفتاریها و مشکلات زندگی به راحتی عبور کنیم.
v
فقط برای امروز: شرایط استثنایی خود را نادیده میگیرم و از اصول بهبودی که در آن با بسیاری از افراد دیگر شریک هستم، استقبال میکنم. سختیها من را از بهبودی جدا نمیکند؛ بلکه مرا به سوی آن جذب میکند.
«احساس متفاوتی داشتیم.... تنها پس از تسلیم قادر به غلبه بر انزوای حاصل ازاعتیاد هستیم.»
کتاب پایه
v
بریده بریده حرف میزدیم و سعی میکردیم حقیقت را پنهان کنیم: «اما شما متوجه نیستی! من فرق کردهام! من واقعاً این موضوع را جدی میگویم!» از این جملات بارها و بارها در دوران اعتیاد فعال خود استفاده میکردیم، یا سعی در فرار از عواقب کارهای خود میکردیم و یا از قوانینی که شامل هر شخص دیگری میشود، پیروی نمیکردیم. شاید در جلسه اول خود، از این مسائل مینالیدیم. شاید اخیراً نیز از این مسائل شکوه میکنیم.
بنابراین، بسیاری از ما احساس متفاوت یا منحصر به فردی داریم. به عنوان یک فرد معتاد، تقریباً میتوانیم از هر چیزی برای منزوی کردن خود استفاده کنیم. اما بهانهای برای از دست دادن فرصت بهبودی وجود ندارد و هیچ چیز نمیتواند ما را برای این برنامه فاقد صلاحیت سازد—نه یک بیماری مهلک، نه فقر، نه هیچ چیز دیگر. هزاران معتاد وجود دارند که با وجود سختیهای واقعی خود در زندگی بهبودی پیدا کردهاند. علیرغم—یا شاید در مقابله با—این سختیها، بیداری روحانی آنها از طریق انجام این برنامه رشد کرده است.
وقتی سخن از بهبودی به میان میآید، شرایط و تفاوتهای فردی ما مرتبط محسوب نمیشوند. با صرف نظر کردن از شرایط استثنایی خود و تسلیم شدن به این شیوه ساده زندگی، قطعاً احساس میکنیم که جزیی از چیزی هستیم و این احساس به ما نیرو میدهد تا از گرفتاریها و مشکلات زندگی به راحتی عبور کنیم.
v
فقط برای امروز: شرایط استثنایی خود را نادیده میگیرم و از اصول بهبودی که در آن با بسیاری از افراد دیگر شریک هستم، استقبال میکنم. سختیها من را از بهبودی جدا نمیکند؛ بلکه مرا به سوی آن جذب میکند.