2014-07-18، 05:04
قدم هشتم
" فهرستي از تمام كساني كه به آنها زيان رسانده بوديم تهيه كرديم و در صدد جبران برآمديم ".
تهيه ليستي از تمام كساني كه به آنها زيان رسانده ايم ، كار آساني نيست . خيلي از ما ، نمي خواهيم به اشتباهات گذشته مان نگاه كنيم. برنامه جلسات فرزندان الکلی ها به ما مي آموزد كه فقط براي امروز زندگي كنيم و گذشته را رها كنيم ، ولي درعين حال اين قدم از ما مي خواهد كه به گذشته خود رسيدگي كرده و رفتار گذشته مان را مرور كينم.
درتهيه ليست ، اغلب ما فكر مي كنيم از كساني ليست تهيه كنيم ، كه احساس مي كنيم آنها هم به ما خسارت وارد كرده اند . اين قدم به آنچه كه ديگران با ما انجام داده اند ، كاري ندارد، فقط روي آنچه كه ما با ديگران انجام داده ايم ، تمركز دارد. كاري ندارد ، براي كار كردن واقعي اين قدم ، بايد از توجيهاتي كه قبلا" به آنها تكيه مي كرديم ، از قبيل : " من فقط يه آدم هستم " يا " اگر شما در شرايط من بوديد همين كار را مي كرديد " و يا " اگر آنها مرا به ستوه نمي آوردند و از من عيب جويي نمي كردند ، من آن كارها را انجام نمي دادم " اكنون بايد اقرار كنيم كه هيچ بهانه و عذري براي آنچه كه ما با ديگران كرده ايم ، وجود ندارد.
" عكس العملهاي شخصي "
قدم هشتم ، مثل تهيه ليست خريدي است كه قبل از رفتن به فروشگاه تهيه مي كنيم 0 من ليستم را تهيه كردم و اتفاقاتي كه رخ داده بود را از زمان شروع ، بررسي كردم و آنها را بر طبق شدتي كه مرا آزار مي دادند درجه بندي كردم . سعي كردم از كاه ، كوه نسازم و همينطور از كوه ، كاه نسازم .
{ اتفاقات را همانطور كه هستند ، ببينم ، نه كمتر ، نه بيشتر }.
اين براي من مهم است كه ليستي از افرادي كه به آنها آسيب رسانده ام تهيه كنم زيرا اين كار باعث مي شود به وضوح ببينم كه چه كارهايي بيشتر به من آسيب مي زده و چه كارهايي برايم مفيد بوده است. من بهترين فرد براي توجيه كردن اعمال بد خود بودم .اينگونه براي كارهايم دليل مي آوردم كه من فقط يك انسان هستم {و حق اشتباه دارم } يا سعي مي كردم كه اشتباهاتم را به گردن ديگران بيندازم . براي مثال ، من دريكي از دبيرستانهاي ناحيه اي شركت كردم و شديدا" تمايل داشتم كه در آن مكان حضور داشته باشم اما در آن دبيرستاني كه انتخاب كرده بودم ، پذيرفته نشدم و اين شديدا" مرا آزار داد. بسيار عبوس شده بودم و تنها دليلي كه براي خودم مي آوردم ، اين بود كه ، چون پدر و مادرم پول كافي نداشتند كه براي من بفرستند، در آن مدرسه پذيرفته نشدم . من واقعا" لحظات بدي را راجع به اين موضوع براي خانواده ام به وجودآوردم . اگر اين اتفاق را به ياد آورده بودم و كمي بيشتر راجع به آن فكر مي كردم يا مي نوشتم ، قادر بودم كه خيلي خوب در عقايدم راجع به بخششها حركت كنم . من تنها به خانواده و والدينم آسيب نرسانده بودم ، بلكه به خودم هم خسارت وارد كردم . اشتياق من براي باز كردن ذهن و قلبم براي اين است كه اين كارها و تعبير اعمالم را كه خسارت آور هستند. اصلاح كنم و از تكرار و وقوع مجدد آنها به آساني جلوگيري كنم .
هر زماني كه من به ديگران خساراتي وارد كرده ام ، به خودم هم آسيب زده ام ، زيرا كه واقعا" نمي خواهم لحظات سختي را براي ديگران فراهم كنم . وقتي كارهايي را انجام نمي دهم و مطمئن هستم كه بايد انجام شوند، يا زماني كه در بخشيدن خود شكست خورده ام ، خويش را دچار درد و رنج كرده ام . براي رشد كردن به عنوان يك انسان ، من بايد خواهان جبران خسارت از خودم هم باشم.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه