2015-06-15، 02:38
سنت نهم الکلی های گمنام
ما تحت عنوان الکلی های گمنام هرگز نمی بایست متشکل شویم اما می توانیم هیأت ها و کمیته هایی تشکیل دهیم که مستقیماً در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند
هنگامی که سنت نهم به رشته تحریر در آمد، اعتقاد همگان بر آن بود که الکلی های گمنام به حداقل تشکیلات باید نیازمند باشد. بعد از گذشت سال ها ما به این نتیجه رسیده ایم، که الکلی های گمنام ابداً نمی بایست متشکل شود. با این حال هیأت ها و کمیته هایی تشکیل دادیم، که آنان خودشان دارای سازمان هایی می باشند. بنابراین چگونه می توانیم جنبش سازمان نیافته ای داشته باشیم، که بتواند برای خودش سازمان خدماتی بوجود آورد؟ با یک نظرسنجی، سؤال این است که منظور از نداشتن سازمان چه می باشد؟
اجازه دهید تا قدری بیشتر این موضوع را بررسی کنیم؛ آیا تا به حال شنیده اید که در یک اجتماع، یک کلیسا، یک سازمان سیاسی و یا حتی یک مؤسسه خیریه قوانین عضویتی نداشته باشند؟ آیا شنیده اید که اجتماعی دارای نظم و ترتیب نباشد و نتواند افراد وابسته را به اجرای قوانین خود، تحت کنترل نگه دارد؟ نظم اجتماع بر اساس قوانینی می باشد، که بتواند افراد مختلف را تنبیه کند. بنابراین هر ملتی و اجتماعی، دارای ضوابطی است که توسط اشخاصی، چنین قوانینی مورد اجرا قرار می گیرد و آنها افراد همان ملت و یا اجتماع می باشند و اختیارات محول شده جهت اجرای مفاد قانونی و هسته اصلی هرگونه تشکیلاتی می باشد.
در الکلی های گمنام، ما خود را منطبق بر چنین اصولی نمی کنیم و به همین طریق، دفتر مرکزی و سرویس های عمومی و حتی کمیته هیچ گروهی، دستوری را به اعضاء خود تحمیل نکرده و مجازاتی هم قائل نمی شود. هر آئینه در صدد اجرای این تشکیلات شدیم، حاصلی جز شکست نصیبمان نگردید. کمیته هایی که در صدد اخراج اعضاء خود بوده اند، ناگزیر همان عده را مجدداً پذیرا شدند. این افراد چنین گفتنه اند : شما حق اخراج ما را ندارید. حیات و زندگی ما در الکلی های گمنام می باشد. بسیاری نیز به اعضاء خود گوشزد کرده اند که به آن عده که نمی توانند بهبودی حاصل نمایند، اهمیتی ندهید و کیفیت انجام قدم دوازدهم امری شخصی می باشد و از آن گذشته ما سمت قضاوت نداریم. معنای گفته های بالا این نیست که شخص الکلی پیشنهاد قدیمی ترها را ارج ندهد، بلکه فقط دستوری از دیگران به او نباید داده شود. افرادی که چند سالی را در این برنامه سپری کرده اند، اصولاً تمایل دارند که عقیده خود را در الکلی های گمنام و در جلسات ابراز دارند و البته این عقاید که با نظری محتاطانه برای منافع الکلی های گمنام مطرح می شود، با خنده و تمسخر شدید مواجه می گردد.
شاید تصور کنید که دفتر مرکزی نیویورک از این مسائل مبری و مصون می باشد. اما اشخاص مسئول، واقف شدند که پیشنهاد دادن تنها راه حل می باشد. در مراسلات خود گوشزد می کنند، که در تصمیم گیری نهایی خود مختارید و هرگونه که صلاح می دانید به همان نحو اقدام کنید. تجربه الکلی های گمنام نشان می دهد، که پیشنهاد بر دستور ارجحیت دارد و ما دریافته ایم، امر و نهی نمودن به الکلی ها چه فردی و چه جمعی بی ثمر است.
در این رابطه فرد با تقوایی می گوید : (( سرپیچی را جزء محسنات آورده اند. )) و روانپزشک می گوید : (( اینها می خواهند مثل بچه ها باقی بمانند و عاقل نمی شوند و نمی خواهند خود را با موازین اجتماع تطابق دهند. )) حتی ولگرد خیابان می گوید : (( من که سر در نمی آورم . اینها باید دیوانه باشند.)) لکن این ناظران فراموش کرده اند، که الکلی ها غیرعادی می باشند. چنانچه هر عضو از الکلی های گمنام، دوازده قدم پیشنهاد شده را به نحو ممکن برای خود انجام ندهد، تقریباً می شود گفت که گواهی مرگ خود را امضاء نموده. مستی و زوال او به خاطر غرامتی که دیگران برای وی منظور کرده اند، نبوده، بلکه به خاطر سرپیچی و اجرا ننمودن اصول روحانی می باشد.
مشابه چنین حالتی نیز می تواند، در یک گروه اتفاق بیفتد و آن هنگامی است که دوازده سنت را رعایت نکرده و عاقبت امر از یکدیگر پاشیده خواهند شد. بنابراین ما الکلی های گمنام از اصول روحانی تبعیت می کنیم، اولاً به دلیل اینکه ما مجبوریم اینکار را بکنیم و دوم اینکه به زندگی ایی که چنین تبعاتی را به همراه دارد علاقه مندیم. علاقه و عشق و درد فراوان اصول انظباطی الکلی های گمنام است و ما به هیچ اصول دیگری نیاز نداریم.
به وضوح مشاهده می کنیم که به هیچ هیأتی نیاز نداریم تا برما حاکم باشند، اما می دانیم که لزوماً احتیاج به افرادی داریم ، که کارهای مختلف را به آنان محول کنیم. باید توجه داشته باشیم ، روحیه حاصل از دادن اختیار و روحیه خدمت یکی نیست و ما روحیه ای که بر اصل داوطلب بودن می باشد را در الکلی های گمنام، با روش چرخشی به اجرا در می آوریم. این مراحل را در همکاری های منطقه ای کنفرانس های عمومی و حتی دفتر مرکزی به خوبی مشاهده کرده ایم. اعضاء هیئت امناء، ناظرین و تسریع کنندگان خدمات جهانی ما می باشند.
به همان گونه که هدف هر عضو الکلی های گمنام، هوشیاری شخصی می باشد، مراکز خدماتی ما نیز مترصد هستند، تا هوشیاری را در دسترس آنان که نیازمند به بهبودی می باشند قرار دهند. اگر امور هر گروه را کسی انجام ندهد، تلفن ها بی جواب بماند، اگر به مراسلات ترتیب اثر داده نشود، الکلی های گمنام از کار متوقف خواهد شد و ارتباطات ما با کسانی که به ما احتیاج دارند قطع می شود.
بدیهی است که الکلی های گمنام باید به کار خود ادامه دهد و هرگز نباید مخاطراتی را که بر اساس ثروت زیاد و یا نفوذ شخصیت ها به همراه دارد را استقبال کند. با وجود آنکه سنت نهم در نظر اول ، خود را معطوف به کارهای عملی می کند، لکن با دیدی بهتر که الکلی های گمنام فاقد تشکیلات بوده و اساس آن، از روح همکاری و خدمت سرچشمه گرفته است و آن یک انجمن به معنای واقعی می باشد.
ما تحت عنوان الکلی های گمنام هرگز نمی بایست متشکل شویم اما می توانیم هیأت ها و کمیته هایی تشکیل دهیم که مستقیماً در برابر کسانی که به آنها خدمت می کنند مسئول باشند
هنگامی که سنت نهم به رشته تحریر در آمد، اعتقاد همگان بر آن بود که الکلی های گمنام به حداقل تشکیلات باید نیازمند باشد. بعد از گذشت سال ها ما به این نتیجه رسیده ایم، که الکلی های گمنام ابداً نمی بایست متشکل شود. با این حال هیأت ها و کمیته هایی تشکیل دادیم، که آنان خودشان دارای سازمان هایی می باشند. بنابراین چگونه می توانیم جنبش سازمان نیافته ای داشته باشیم، که بتواند برای خودش سازمان خدماتی بوجود آورد؟ با یک نظرسنجی، سؤال این است که منظور از نداشتن سازمان چه می باشد؟
اجازه دهید تا قدری بیشتر این موضوع را بررسی کنیم؛ آیا تا به حال شنیده اید که در یک اجتماع، یک کلیسا، یک سازمان سیاسی و یا حتی یک مؤسسه خیریه قوانین عضویتی نداشته باشند؟ آیا شنیده اید که اجتماعی دارای نظم و ترتیب نباشد و نتواند افراد وابسته را به اجرای قوانین خود، تحت کنترل نگه دارد؟ نظم اجتماع بر اساس قوانینی می باشد، که بتواند افراد مختلف را تنبیه کند. بنابراین هر ملتی و اجتماعی، دارای ضوابطی است که توسط اشخاصی، چنین قوانینی مورد اجرا قرار می گیرد و آنها افراد همان ملت و یا اجتماع می باشند و اختیارات محول شده جهت اجرای مفاد قانونی و هسته اصلی هرگونه تشکیلاتی می باشد.
در الکلی های گمنام، ما خود را منطبق بر چنین اصولی نمی کنیم و به همین طریق، دفتر مرکزی و سرویس های عمومی و حتی کمیته هیچ گروهی، دستوری را به اعضاء خود تحمیل نکرده و مجازاتی هم قائل نمی شود. هر آئینه در صدد اجرای این تشکیلات شدیم، حاصلی جز شکست نصیبمان نگردید. کمیته هایی که در صدد اخراج اعضاء خود بوده اند، ناگزیر همان عده را مجدداً پذیرا شدند. این افراد چنین گفتنه اند : شما حق اخراج ما را ندارید. حیات و زندگی ما در الکلی های گمنام می باشد. بسیاری نیز به اعضاء خود گوشزد کرده اند که به آن عده که نمی توانند بهبودی حاصل نمایند، اهمیتی ندهید و کیفیت انجام قدم دوازدهم امری شخصی می باشد و از آن گذشته ما سمت قضاوت نداریم. معنای گفته های بالا این نیست که شخص الکلی پیشنهاد قدیمی ترها را ارج ندهد، بلکه فقط دستوری از دیگران به او نباید داده شود. افرادی که چند سالی را در این برنامه سپری کرده اند، اصولاً تمایل دارند که عقیده خود را در الکلی های گمنام و در جلسات ابراز دارند و البته این عقاید که با نظری محتاطانه برای منافع الکلی های گمنام مطرح می شود، با خنده و تمسخر شدید مواجه می گردد.
شاید تصور کنید که دفتر مرکزی نیویورک از این مسائل مبری و مصون می باشد. اما اشخاص مسئول، واقف شدند که پیشنهاد دادن تنها راه حل می باشد. در مراسلات خود گوشزد می کنند، که در تصمیم گیری نهایی خود مختارید و هرگونه که صلاح می دانید به همان نحو اقدام کنید. تجربه الکلی های گمنام نشان می دهد، که پیشنهاد بر دستور ارجحیت دارد و ما دریافته ایم، امر و نهی نمودن به الکلی ها چه فردی و چه جمعی بی ثمر است.
در این رابطه فرد با تقوایی می گوید : (( سرپیچی را جزء محسنات آورده اند. )) و روانپزشک می گوید : (( اینها می خواهند مثل بچه ها باقی بمانند و عاقل نمی شوند و نمی خواهند خود را با موازین اجتماع تطابق دهند. )) حتی ولگرد خیابان می گوید : (( من که سر در نمی آورم . اینها باید دیوانه باشند.)) لکن این ناظران فراموش کرده اند، که الکلی ها غیرعادی می باشند. چنانچه هر عضو از الکلی های گمنام، دوازده قدم پیشنهاد شده را به نحو ممکن برای خود انجام ندهد، تقریباً می شود گفت که گواهی مرگ خود را امضاء نموده. مستی و زوال او به خاطر غرامتی که دیگران برای وی منظور کرده اند، نبوده، بلکه به خاطر سرپیچی و اجرا ننمودن اصول روحانی می باشد.
مشابه چنین حالتی نیز می تواند، در یک گروه اتفاق بیفتد و آن هنگامی است که دوازده سنت را رعایت نکرده و عاقبت امر از یکدیگر پاشیده خواهند شد. بنابراین ما الکلی های گمنام از اصول روحانی تبعیت می کنیم، اولاً به دلیل اینکه ما مجبوریم اینکار را بکنیم و دوم اینکه به زندگی ایی که چنین تبعاتی را به همراه دارد علاقه مندیم. علاقه و عشق و درد فراوان اصول انظباطی الکلی های گمنام است و ما به هیچ اصول دیگری نیاز نداریم.
به وضوح مشاهده می کنیم که به هیچ هیأتی نیاز نداریم تا برما حاکم باشند، اما می دانیم که لزوماً احتیاج به افرادی داریم ، که کارهای مختلف را به آنان محول کنیم. باید توجه داشته باشیم ، روحیه حاصل از دادن اختیار و روحیه خدمت یکی نیست و ما روحیه ای که بر اصل داوطلب بودن می باشد را در الکلی های گمنام، با روش چرخشی به اجرا در می آوریم. این مراحل را در همکاری های منطقه ای کنفرانس های عمومی و حتی دفتر مرکزی به خوبی مشاهده کرده ایم. اعضاء هیئت امناء، ناظرین و تسریع کنندگان خدمات جهانی ما می باشند.
به همان گونه که هدف هر عضو الکلی های گمنام، هوشیاری شخصی می باشد، مراکز خدماتی ما نیز مترصد هستند، تا هوشیاری را در دسترس آنان که نیازمند به بهبودی می باشند قرار دهند. اگر امور هر گروه را کسی انجام ندهد، تلفن ها بی جواب بماند، اگر به مراسلات ترتیب اثر داده نشود، الکلی های گمنام از کار متوقف خواهد شد و ارتباطات ما با کسانی که به ما احتیاج دارند قطع می شود.
بدیهی است که الکلی های گمنام باید به کار خود ادامه دهد و هرگز نباید مخاطراتی را که بر اساس ثروت زیاد و یا نفوذ شخصیت ها به همراه دارد را استقبال کند. با وجود آنکه سنت نهم در نظر اول ، خود را معطوف به کارهای عملی می کند، لکن با دیدی بهتر که الکلی های گمنام فاقد تشکیلات بوده و اساس آن، از روح همکاری و خدمت سرچشمه گرفته است و آن یک انجمن به معنای واقعی می باشد.