2015-06-17، 11:56
تماشاچی بودن ،یعنی عشق نورزیدن
کمک کردن
نقش شما به عنوان یک کمک کننده این نیست که برای کسی که می خواهد کمکش کنید کاری انجام دهید و یا چیزی به او بدهید ، بلکه مطلب این است گه شما خودتان چیزی باشید ، کار شما این نیست که به او چیزی یاد بدهید و رفتار او را عوض کنید ، بلکه این است که خودتان چیزی یاد بگیرید و واکنشهای خودتان را تغییر دهید . وقتی که ترس جای خود را به ایمان دهد ، وقتی که به دیده تحقیر نگریستن او ، تبدیل به احترام به استعدادهای نهفته اش شود ، وقتی که بتوانید به جای اینکه قید او را بزنید ، با عشق رهایش کنید ، وقتی که دیگر سعی نکنید او را به قالب و شکلی که خود می خواهید در آورید و یا این انتظار را از او داشته باشید که از استاندارد شما بالاتر و یا پایین تر نرود . وقتی که بتوانید به او فرصت دهید که خود را پیدا کند .
وقتی که به او اجازه دهید تا به بهترینی که در اعماق وجودش نهفته است ? بدون در نظر گرفتن انکه این بهترین چیست دستیابی پیدا کند .
وقتی که سلطه گری به تشویق ، وحشت و هراس به آرامش و امید واهی خودخواهانه ، به امید واقعی خداخواهانه تبدیل شود .
وقتی که جای عصیان نومیدی ، با انرژی تحول درونی عوض شود .
وقتی که فشار آوردن ، به راهنمایی کردن تبدیل گردد ، و وقتی که به جای توجیه اعمالمان بتوانیم خودمان را درک کنیم ، وقتی است که می توانیم در دنیای اطراف خود و تمام کسانی که در زندگی ما هستند نیز تآثیر بگذاریم . ما اول باید خودمان را تغییر دهیم .
حق بجانبی ، جلوی چاره جوئی را میگیرد
هر چه ما بیشتر دلمان به حال خودمان بسوزد و بیشتر در حق بجانبی غوطه ور گردیم ، به همان نسبت بیشتر حل مشکل خود را منوط به تغییری که دنیا و یا دیگران باید بکنند می دانیم ، نه تغییری که خودمان باید بکنیم ، بدین ترتیب است که کار ما به بن بست کشیده می شود.
چطور خودمان را فرسوده می کنیم
وقتی ما انرژی خود را صرف افسوس خوردن و یا برنامه ریزی برای فرار از آینده ای که هنوز نیامده است می کنیم ، وقتی که با دلواپسی به تصویری که از آینده ساخته ایم می نگریم و از ترس به حقیقت پیوستن ، یا نپیوستن آن بر خود می لرزیم ، تمامی توان و انرژی خود را به هدر می دهیم و دیگر نمی توانیم امروز را دریابم .
در حالی که تنها راه زندگی کردن ، دریافتن امروز است .
وقتتان را با فکر کردن در مورد اعمل آینده دیگران تلف نکنید
از دیگران انتظار نداشته باشید که با مرور زمان ، بهتر یا بدتر شوند ، زیرا که در زیر این انتظارات ، اندیشه نهایی خلق کردن نهفته است و این کار ما نیست ، کار خداست . وقتی انسان سعی می کند که زندگی دیگری خلق کند فقط هیولا می آفریند ، تنها عشق آریننده است پس دوست بدار و بگذار زندگی کنند .
به خاطر داشته باشید که همه مردم همیشه در حال تغییرند
وقتی ما در مورد مردم قضاوت می کنیم قضاوت ما بر پایه چیزهایی که فکر می کنیم از آنها می دانیم ، استوار است . در حالی که آنها در فراز و نشب های زندگی مرتباً در حال تغییرند و مطالب بسیاری در زنگی آنها وجود دارد که ما از آن بی اطلاعیم . بنابراین به دیگران ? حتی در مواقعی که مانند همگی ما درحال کشمکش با زندگی هستند ? معتقد باشید و به کوشش آنها برای پیشرفت بها بدهید ، حتی اگر به ظهور نرسیده باشد . مهمتر از همه ، به آنها به خاطر تمام پیروزیهای ناشناخته ای که در گذشته داشته اند ، احترام بگذارید . همه ما از یک قماشیم با برشهای متفاوت !
به خاطر داشته باشید که شما هم همیشه در حال تغییرید و می توانید اگر مایل باشید به این تغییرات به طور آگاهانه ای جهت دهید . شما خودتان را می توانید تغییر دهید . اما دیگان را فقط می توانید دوست داشته باشید.
کمک کردن
نقش شما به عنوان یک کمک کننده این نیست که برای کسی که می خواهد کمکش کنید کاری انجام دهید و یا چیزی به او بدهید ، بلکه مطلب این است گه شما خودتان چیزی باشید ، کار شما این نیست که به او چیزی یاد بدهید و رفتار او را عوض کنید ، بلکه این است که خودتان چیزی یاد بگیرید و واکنشهای خودتان را تغییر دهید . وقتی که ترس جای خود را به ایمان دهد ، وقتی که به دیده تحقیر نگریستن او ، تبدیل به احترام به استعدادهای نهفته اش شود ، وقتی که بتوانید به جای اینکه قید او را بزنید ، با عشق رهایش کنید ، وقتی که دیگر سعی نکنید او را به قالب و شکلی که خود می خواهید در آورید و یا این انتظار را از او داشته باشید که از استاندارد شما بالاتر و یا پایین تر نرود . وقتی که بتوانید به او فرصت دهید که خود را پیدا کند .
وقتی که به او اجازه دهید تا به بهترینی که در اعماق وجودش نهفته است ? بدون در نظر گرفتن انکه این بهترین چیست دستیابی پیدا کند .
وقتی که سلطه گری به تشویق ، وحشت و هراس به آرامش و امید واهی خودخواهانه ، به امید واقعی خداخواهانه تبدیل شود .
وقتی که جای عصیان نومیدی ، با انرژی تحول درونی عوض شود .
وقتی که فشار آوردن ، به راهنمایی کردن تبدیل گردد ، و وقتی که به جای توجیه اعمالمان بتوانیم خودمان را درک کنیم ، وقتی است که می توانیم در دنیای اطراف خود و تمام کسانی که در زندگی ما هستند نیز تآثیر بگذاریم . ما اول باید خودمان را تغییر دهیم .
حق بجانبی ، جلوی چاره جوئی را میگیرد
هر چه ما بیشتر دلمان به حال خودمان بسوزد و بیشتر در حق بجانبی غوطه ور گردیم ، به همان نسبت بیشتر حل مشکل خود را منوط به تغییری که دنیا و یا دیگران باید بکنند می دانیم ، نه تغییری که خودمان باید بکنیم ، بدین ترتیب است که کار ما به بن بست کشیده می شود.
چطور خودمان را فرسوده می کنیم
وقتی ما انرژی خود را صرف افسوس خوردن و یا برنامه ریزی برای فرار از آینده ای که هنوز نیامده است می کنیم ، وقتی که با دلواپسی به تصویری که از آینده ساخته ایم می نگریم و از ترس به حقیقت پیوستن ، یا نپیوستن آن بر خود می لرزیم ، تمامی توان و انرژی خود را به هدر می دهیم و دیگر نمی توانیم امروز را دریابم .
در حالی که تنها راه زندگی کردن ، دریافتن امروز است .
وقتتان را با فکر کردن در مورد اعمل آینده دیگران تلف نکنید
از دیگران انتظار نداشته باشید که با مرور زمان ، بهتر یا بدتر شوند ، زیرا که در زیر این انتظارات ، اندیشه نهایی خلق کردن نهفته است و این کار ما نیست ، کار خداست . وقتی انسان سعی می کند که زندگی دیگری خلق کند فقط هیولا می آفریند ، تنها عشق آریننده است پس دوست بدار و بگذار زندگی کنند .
به خاطر داشته باشید که همه مردم همیشه در حال تغییرند
وقتی ما در مورد مردم قضاوت می کنیم قضاوت ما بر پایه چیزهایی که فکر می کنیم از آنها می دانیم ، استوار است . در حالی که آنها در فراز و نشب های زندگی مرتباً در حال تغییرند و مطالب بسیاری در زنگی آنها وجود دارد که ما از آن بی اطلاعیم . بنابراین به دیگران ? حتی در مواقعی که مانند همگی ما درحال کشمکش با زندگی هستند ? معتقد باشید و به کوشش آنها برای پیشرفت بها بدهید ، حتی اگر به ظهور نرسیده باشد . مهمتر از همه ، به آنها به خاطر تمام پیروزیهای ناشناخته ای که در گذشته داشته اند ، احترام بگذارید . همه ما از یک قماشیم با برشهای متفاوت !
به خاطر داشته باشید که شما هم همیشه در حال تغییرید و می توانید اگر مایل باشید به این تغییرات به طور آگاهانه ای جهت دهید . شما خودتان را می توانید تغییر دهید . اما دیگان را فقط می توانید دوست داشته باشید.
«خدا با ماست»