2014-02-01، 02:48
5 آذر
يكي از زشتترين و تحقيرآميزترين حالات زمان گذشتهام، جلب ترحم خود و ديگران بود، كه بيشترين انرژي را در من تلف ميكرد. بعضي مواقع سعي ميكرديم اين احساس را پنهان كنيم و حتي وقتي كسي از وجود اين حس در درونمان آگاهي پيدا ميكرد، ان را انکار کرده و از او بهخاطر احساس دلسوزی متنفر ميشدم. گاهی به اشكال مختلف وجود آن احساس را پنهان ميكردم و يا آن را توجيه كرده و گردن عوامل و ديگران ميانداختم، تا اينطور وانمود كنم كه اين شرايط به من تحميل شده است و من هم قابلیت رفع آنرا دارم. مظلومنمايي و نمك روي زخم پاشيدن و با شور و آه و ناله داستانی را تعریف کردن. ابزاري براي تأييدطلبي بود که يكي از شاخههاي بيماري وابستگي ميباشد. تا وقتي كه در ذهن خود دلايلي براي احساس ترحم و دلسوزي خود و دیگران به خود را در خود نگهداري ميكنم، دريچههاي تغييرات و رُشد یافتن را به روي خود بستهام. امروز بیماریم با همکاری ذهن آشفتهم اجازه ندارند، با انگشت گذاشتن بر دلايل واقعي مشکلات و بزرگنمايي آنها جلب ترحم كند. اينكار توسط كمك دوستان حل ميشود!
به احساسات خود توجه كن!
يكي از زشتترين و تحقيرآميزترين حالات زمان گذشتهام، جلب ترحم خود و ديگران بود، كه بيشترين انرژي را در من تلف ميكرد. بعضي مواقع سعي ميكرديم اين احساس را پنهان كنيم و حتي وقتي كسي از وجود اين حس در درونمان آگاهي پيدا ميكرد، ان را انکار کرده و از او بهخاطر احساس دلسوزی متنفر ميشدم. گاهی به اشكال مختلف وجود آن احساس را پنهان ميكردم و يا آن را توجيه كرده و گردن عوامل و ديگران ميانداختم، تا اينطور وانمود كنم كه اين شرايط به من تحميل شده است و من هم قابلیت رفع آنرا دارم. مظلومنمايي و نمك روي زخم پاشيدن و با شور و آه و ناله داستانی را تعریف کردن. ابزاري براي تأييدطلبي بود که يكي از شاخههاي بيماري وابستگي ميباشد. تا وقتي كه در ذهن خود دلايلي براي احساس ترحم و دلسوزي خود و دیگران به خود را در خود نگهداري ميكنم، دريچههاي تغييرات و رُشد یافتن را به روي خود بستهام. امروز بیماریم با همکاری ذهن آشفتهم اجازه ندارند، با انگشت گذاشتن بر دلايل واقعي مشکلات و بزرگنمايي آنها جلب ترحم كند. اينكار توسط كمك دوستان حل ميشود!
به احساسات خود توجه كن!
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست