2014-02-03، 09:51
در قدم ششم متوجه شدم زندگی من در حال تغییر است ، تغییری ترسناک . من از این میترسم اگر بخواهم بسیاری از خصوصیاتی را که در من تثبیت شده اند را تغییر دهم ، از چه چیزهایی باید دست بکشم . ترس از ناشناخته ها همانند روبرو شدن با خلائی بزرگ است . هنوز وقتی متوجه میشوم چه مسافتی را طی کرده ام میتوانم ببینم چقدر میخواهم تغییر کنم . تمایل به رشد و بهبودی مرا به این نقطه به ظاهر ناراحت کننده رسانده است زیرا من از راهی که قبلا در آن بودم خسته شده ام وقتی آماده ام نیروی برترم برای راهنمایی ام اینجا حضور دارد . من آرامش را از حقیقتی در قدم ششم که لازم نیست همه چیز را تغییر دهم ، یافتم . باید به سادگی خودم را برای تغییر آماده کنم (هر زمان که نیازمند آن باشم میتوانم آن را بکار بندم) . "اینگونه یادگیری آن چیزی است که من با پیدا کردن اولین جایی که لازم باشد آن را اجرا میکنم اکنون این بخش از زندگی من است"
یاد آوری امروز
.........لازم نیست در مورد میزان تغییرات قدیمی یا روش های فکری که داشتم قضاوت کنم . اگر از رفتارهای قدیم ناراحت هستم ، پس همیشه برای تغییر آماده ام . تغییر موثر نخواهد بود مگر اینکه برای آن آماده باشم . من تنها باید اطمینان کنم . وقتی که زمان پیشرفت فرا رسد من آن را خواهم شناخت . هر روز به خودم یاد اوری میکنم که پیشرفت همیشه سریعا انجام نمی شود . چرا که در زندگی مسائلی بهتر از افزایش سرعت وجود دارد . بگذار به بلندی درخت بلوط نگاه کنم ، میدانم که این درخت عمیق و قدرتمندانه رشد کرده است ، زیرا به آرامی و بخوبی رشد کرده است .
یاد آوری امروز
.........لازم نیست در مورد میزان تغییرات قدیمی یا روش های فکری که داشتم قضاوت کنم . اگر از رفتارهای قدیم ناراحت هستم ، پس همیشه برای تغییر آماده ام . تغییر موثر نخواهد بود مگر اینکه برای آن آماده باشم . من تنها باید اطمینان کنم . وقتی که زمان پیشرفت فرا رسد من آن را خواهم شناخت . هر روز به خودم یاد اوری میکنم که پیشرفت همیشه سریعا انجام نمی شود . چرا که در زندگی مسائلی بهتر از افزایش سرعت وجود دارد . بگذار به بلندی درخت بلوط نگاه کنم ، میدانم که این درخت عمیق و قدرتمندانه رشد کرده است ، زیرا به آرامی و بخوبی رشد کرده است .
هر که مرا حرفی بیاموزد٬ مرا بنده خویش قرار داده است.