2014-02-27، 02:42
ما دیدیم كه مشكل ما دارای سه جنبه بود: جسمانی، عاطفی و روحانی. بهبودی یافتن ما مستلزم بهبـودی یافت هر سه آنهاست. تغییر قطعی در رفتار ما زمانی آغاز می شود كه ما پذیرفته باشیم كه عاجز و ناتوانیم و اینكه عادت ما، ما را به زمین كوبانده. ما به جلسه آمدیم و از عادت خود كناره گیری كردیم. برای بعضی ها این به معنای نداشتن رابطه جنسی با خود و یا با دیگران و وارد نشدن به روابط عاشقانه است. و برای برخی این به معنای نداشتن رابطه جنسی با همسر خود برای مدتی، برای رهایی از شهوت می باشد. ما فهمیدیم كه می توانیم متوقف شویم، اینكه به گرسنه غذا ندهیم ما را نمی كشد و اینكه در واقع رابطه ی جنسی اختیاریست! امیدی برای آزاد بودن وجود داشت و ما شروع به احساس زنده بودن كردیم. به ادامه دادن تشــویق شدیم. هر چه بیشتر و بیشتر از فکر کردن دائم به رابطه جنسی و خودمان دور شدیم و در عوض به خدا و دیگران فکر کردیم.
تمام زندگیمان وحشتناك بود. در راه پاک بودن نمی توانستیم جلو خود را ببینیم. پیشرفت در صورتی امکان پذیر بود که به کسانـی تکیه کنیم که قبلا این راه را طی کرده اند.
در هر لحظه که خود را بیشتر تسلیم راه پاکی می کردیم، این احساس در ما بوجود می آمد که به دره های فراموشی کشیده خواهیم شد. ولی باز هم ادامه دادیم. و اتفاقا برعکس، به جای اینکه تسلیم شدن ما را بکُشد، وسوسه را کُشت. حال دیگر در روشنایی به سوی راه جدید زندگی گام برداشتیم. جلسه باعث شد كه بتوانیم از خود مراقبت کنیم و از ما را در مقابل نابود شدن محافظت کرد و پناهگاهی امن به ما داد که در آن توانـــستیم با خودمان روبرو شویم. به جای اینكه احساسات ما به وسیله ی ارتباطات جنسی اجباری پوشیده شود زیر بنای گرسنگی و خلاء روحی خود را پیش همه فاش کردیم و بهبودی آغاز شد.
زمانی كه با عیبهای خود روبرو شدیم، خواهان تغییر شدیم، با تسلیم کردن عیبهایمان، تسلطی را که آنها بر روی ما داشتند، شـــکسته شد. ما برای اولین بار شروع کردیم که با خودمان و دیگران راحت باشیم. بدون اینکه از مُسَکن قبلی استفاده كنیم. همه ی كسانی را كه به ما خسارت زده بودند بخشیدیم و بدون اینكه به كسی آسیبی برسانیم شروع به درست كردن اشتباهاتمان كردیم و با هر بار اصلاح كردن خود، بار ترسناك گناه از روی دوشهایمان پایین آمد. تا اینكه توانستیم سر خود را بلند كنیم و با چشمان خود به دنیا نگاه كنیم و آزاد بایستیم. ما شروع به یك تمرین مثبت هوشیارانه كردیم، با عشق ارتباطمان را با دیگران بهتر کردیم. ما یاد گرفتیم چیزهایی را كه به
دیگران كمك می كند به آنها بدهیم و هر اندازه كه بدهیم پس می گیریم. ما چیزی یافته ایم که برای آن هیچ جانشینی وجود نداشته است. ما یك ارتباط واقعی ساختیم.
ما به خانه برگشتیم.
تمام زندگیمان وحشتناك بود. در راه پاک بودن نمی توانستیم جلو خود را ببینیم. پیشرفت در صورتی امکان پذیر بود که به کسانـی تکیه کنیم که قبلا این راه را طی کرده اند.
در هر لحظه که خود را بیشتر تسلیم راه پاکی می کردیم، این احساس در ما بوجود می آمد که به دره های فراموشی کشیده خواهیم شد. ولی باز هم ادامه دادیم. و اتفاقا برعکس، به جای اینکه تسلیم شدن ما را بکُشد، وسوسه را کُشت. حال دیگر در روشنایی به سوی راه جدید زندگی گام برداشتیم. جلسه باعث شد كه بتوانیم از خود مراقبت کنیم و از ما را در مقابل نابود شدن محافظت کرد و پناهگاهی امن به ما داد که در آن توانـــستیم با خودمان روبرو شویم. به جای اینكه احساسات ما به وسیله ی ارتباطات جنسی اجباری پوشیده شود زیر بنای گرسنگی و خلاء روحی خود را پیش همه فاش کردیم و بهبودی آغاز شد.
زمانی كه با عیبهای خود روبرو شدیم، خواهان تغییر شدیم، با تسلیم کردن عیبهایمان، تسلطی را که آنها بر روی ما داشتند، شـــکسته شد. ما برای اولین بار شروع کردیم که با خودمان و دیگران راحت باشیم. بدون اینکه از مُسَکن قبلی استفاده كنیم. همه ی كسانی را كه به ما خسارت زده بودند بخشیدیم و بدون اینكه به كسی آسیبی برسانیم شروع به درست كردن اشتباهاتمان كردیم و با هر بار اصلاح كردن خود، بار ترسناك گناه از روی دوشهایمان پایین آمد. تا اینكه توانستیم سر خود را بلند كنیم و با چشمان خود به دنیا نگاه كنیم و آزاد بایستیم. ما شروع به یك تمرین مثبت هوشیارانه كردیم، با عشق ارتباطمان را با دیگران بهتر کردیم. ما یاد گرفتیم چیزهایی را كه به
دیگران كمك می كند به آنها بدهیم و هر اندازه كه بدهیم پس می گیریم. ما چیزی یافته ایم که برای آن هیچ جانشینی وجود نداشته است. ما یك ارتباط واقعی ساختیم.
ما به خانه برگشتیم.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه