17. آيا مي‌توانيد بي‌اختياري عجز خودرا براي كنترل درد بنويسيد؟

من تاجایی که بیادم می آید، هردردی که داشتم باید از طریق دارو و یا ماساژ و یا اگر گوش درد داشتم با دود سیگار مادرم تسکین پیدا میکرد. از همان دوران کودکی برای هردردی که میکشیدم با دادو بیداد و گریه کردن کاری میکردم که والدینم به من تسکین بدهند. مادرم در ابتدا با دود سیگار و سپس با آب تریاک به پشت گوشم می مالید و من آرام میشدم. سیستم من آموخت که برای تسکین درد باید چیزی و یا کاری خارج از بدنم به من بخورانند و من تسکین پیدا کنم و این رویه را با خوردن مسکن کاشکالمین و آسپرین ادامه میدادم. برای من جا نیفتاده بود که علل خیلی از دردها یک مسئله روحی و روانی است که من با توهین و آزردن خودم به سیستم بدن خودم صدمه میزدم و بدنم هم بخاطر این همه توهین و تحقیر و وارد کردن سم نیکوتین و الکل و سایر سموم دیگر از طریق درد به من اخطار میداد و من هم با خوردن مسکن این اعتراض را خفه میکردم و در نهایت بدنم من را دفع کرد و به انواع گوناگون بیماریها مبتلا شدم، چون اموسیستم(سیستم دفاعی بدن) بدنم بدلایل مختلف ضعیف و مختل و مستعد به انواع گوناگون بیماریها شد...