2014-01-08، 09:04
27 اردیبهشت
امروز میدانم که من قادر نیستم دیگران را نصیحت کنم، بلکه سرزنش میکنم. بدون اینکه خودم از عوارض و مسائل جانبی آن در امان باشم، وقتی برای رنجش، عصبانیت و خشم خودم دلایل منطقی دارم. ناچارم به خاطر نقش آدمهای عصبی و خشمگین نقش بازی کنم و روزگار خودم را خراب کنم. زندگی آشفتهی گذشتهی من دلیل روشنی برای اثبات ادعایم میباشد. امروز آموختهام که بهبودی من در رأس قرار دارد و نباید به خود و دیگران صدمه بزنم. آیا در هنگام انتقال خشم و کینه و داشتن رنجش میتوانم صدای خداوند را که در درونم مرا به صلح و آرامش دعوت میکند، را بشنوم؟ آیا وقتی خشم و نفرت وجودم را تصرف کرده است، قادر هستم دست از فحاشی و نبستهای بد به دیگران دادن بردارم؟ خداوندا: مرا یاری بده تا با نقاط ضعف، نواقص و معایب دیگران کاری نداشته باشم و به آنها به دیدهی احترام نگاه کنم. خداوندا: بهترین و مناسبترین راه و روش برای پذیرش افکار و رفتارهای افراد را به من عطافرما. من میدانم که من بیماریی دارم که فقط و فقط روی نقطه ضعف و نواقص و اعمال خلاف دیگران زوم شده و آنها را بزرگنمایی میکند.
شخصیت بیعیب فقط خداوند است!