2013-10-11، 03:46
برداشت قدم ۹
اسم این قدم شاید قدم استفاده عملی از چیزهایی بود که با کارکرد قدم های قبلی تجربه کرده بودم قرار شد که برای وصل شدن به جامعه واعلام امادگی برای تبدیل شدن به یک عضو مفید قدمهای عملی را بردارم ودیگر حرف خالی نزنم قرار شد ببینم در برخورد با ادمها چطور عمل میکنم وتاچه اندازه از صندوق فضایل که قرار شد از انها خرج کنم برداشت کرده ام.از همه مهمتر قرار شد من مسئولیت اعمال گذشته ام را قبول کنم ویاد بگیرم چطور باید در مسیر درست قدم بردارم .یادم است دراولین تجربه جبران خسارت هم ترس داشتم وهم فکر میکردم در حق کسی که دارم میرم ازش جبران خسارت کنم دارم لطف میکنم . وقتی دعا کردم ورفتم متوجه شدم که باز من از روی نقص وخودخواهی عملم را شروع کردم ولی زود متوجه حضور خدا شدم دیدم او قبل از رسیدن من کارش را انجام داده وطرف مقابل را اماده پذیرش من با تمام خسارتهایی که بوجود اورده بودم کرده بود واز همه جالبتر روح بخشش وبزرگی را در ادمی دیدم که حتی فکرش را نمیکردم .متوجه شدم ادمها همه خوب هستند وادم بد وجود ندارد وتماما به عملکرد من نسبت به دیگران و دیدگاهم نسبت به انها دارد.نکته جالب در این قدم این بود که متوجه شدم خراب کردن اسان ولی ساختن خیلی مشکل است .ومتوجه شدم که چرا راهنمایم میگفت تا فدم نه را کار نکردی بهتراست رهجو نگیری .چون برای من در لحظه امکان زدن خسارت زیاد است البته بیشتر انها در اثر نااگاهی بوده ویاد گرفتم بجای خودازاری ومحاکمه خودم تا جایی که توان دارم وایجاد خسارت مجدد نمیشود سعی در جبران انها بکنم.
اسم این قدم شاید قدم استفاده عملی از چیزهایی بود که با کارکرد قدم های قبلی تجربه کرده بودم قرار شد که برای وصل شدن به جامعه واعلام امادگی برای تبدیل شدن به یک عضو مفید قدمهای عملی را بردارم ودیگر حرف خالی نزنم قرار شد ببینم در برخورد با ادمها چطور عمل میکنم وتاچه اندازه از صندوق فضایل که قرار شد از انها خرج کنم برداشت کرده ام.از همه مهمتر قرار شد من مسئولیت اعمال گذشته ام را قبول کنم ویاد بگیرم چطور باید در مسیر درست قدم بردارم .یادم است دراولین تجربه جبران خسارت هم ترس داشتم وهم فکر میکردم در حق کسی که دارم میرم ازش جبران خسارت کنم دارم لطف میکنم . وقتی دعا کردم ورفتم متوجه شدم که باز من از روی نقص وخودخواهی عملم را شروع کردم ولی زود متوجه حضور خدا شدم دیدم او قبل از رسیدن من کارش را انجام داده وطرف مقابل را اماده پذیرش من با تمام خسارتهایی که بوجود اورده بودم کرده بود واز همه جالبتر روح بخشش وبزرگی را در ادمی دیدم که حتی فکرش را نمیکردم .متوجه شدم ادمها همه خوب هستند وادم بد وجود ندارد وتماما به عملکرد من نسبت به دیگران و دیدگاهم نسبت به انها دارد.نکته جالب در این قدم این بود که متوجه شدم خراب کردن اسان ولی ساختن خیلی مشکل است .ومتوجه شدم که چرا راهنمایم میگفت تا فدم نه را کار نکردی بهتراست رهجو نگیری .چون برای من در لحظه امکان زدن خسارت زیاد است البته بیشتر انها در اثر نااگاهی بوده ویاد گرفتم بجای خودازاری ومحاکمه خودم تا جایی که توان دارم وایجاد خسارت مجدد نمیشود سعی در جبران انها بکنم.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه