2013-10-19، 01:04
راستش را بخواهم بگویم ، قبلا هر وقت از همه جا ناامید میشدم و کاملا احساس بدبختی میکردم ، به یاد خدا می افتادم و از او کمک میخواستم ! معمولا نتیجه هم میگرفتم ( زیرا رفتن به سمت خدا ، بخشی از سلامت عقل ما را برمیگرداند ). اما وقتی کارم راه می افتاد ( از نظر مادی و معنوی ) دوباره خودمحوری هایم اوج میگرفت! و خدا را کنار میگذاشتم...
وقتی به انجمن آمدم رابطه مادی من با خدا تبدیل شد به رابطه معنوی و روحانی...به این باور رسیدم که خدا همیشه مرا دوست دارد و بهترین ها را برای من میخواهد و تحت هر شرایطی هوای مرا دارد ( چه از او اطاعت کنم یا نکنم مرا حمایت میکند ) من به این درک رسیدم که اگر نخواهم زندگیم را به خدا بسپارم در نهایت ضررش به خودم برمیگردد و به خداوندی خدا هیچ آسیبی وارد نمیشود! لجبازی من با او ، فقط برای من ، بدبختی و فلاکت می آورد و چیزی از او کم نمی کند!
در حال حاضر سعی میکنم ، رابطه خوبی با نیروی برترم ( خدا ) داشته باشم ( معمولا این رابطه دارای فراز و نشیب های زیادی است و البته طبیعی است ) چون میدانم که هیچ چیز مادی و معنوی در این جهان وجود ندارد که بتواند جای خدا را برای من پر کند! همچنین میدانم بریدن و قطع کردن این رابطه چقدر میتواند برای من خطرناک باشد!
وقتی به انجمن آمدم رابطه مادی من با خدا تبدیل شد به رابطه معنوی و روحانی...به این باور رسیدم که خدا همیشه مرا دوست دارد و بهترین ها را برای من میخواهد و تحت هر شرایطی هوای مرا دارد ( چه از او اطاعت کنم یا نکنم مرا حمایت میکند ) من به این درک رسیدم که اگر نخواهم زندگیم را به خدا بسپارم در نهایت ضررش به خودم برمیگردد و به خداوندی خدا هیچ آسیبی وارد نمیشود! لجبازی من با او ، فقط برای من ، بدبختی و فلاکت می آورد و چیزی از او کم نمی کند!
در حال حاضر سعی میکنم ، رابطه خوبی با نیروی برترم ( خدا ) داشته باشم ( معمولا این رابطه دارای فراز و نشیب های زیادی است و البته طبیعی است ) چون میدانم که هیچ چیز مادی و معنوی در این جهان وجود ندارد که بتواند جای خدا را برای من پر کند! همچنین میدانم بریدن و قطع کردن این رابطه چقدر میتواند برای من خطرناک باشد!
خداوندا
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن