2014-02-02، 07:08
در گذشته هرگاه شخصی با من موافق نبود ، او را به عنوان یک فرد مردود و طرد شده تلقی میکردم . اگر فقط عبارات ، لباسها ، عقاید ، مدرسه ، شغل ، خانه یا دوستان موافق پیدا میکردم میتوانستم به آنها ملحق شوم دیگران در نظر من چگونه به نظر میرسیدند ؟خوشحال و دارای اعتماد به نفس _ به نظر میرسیدند . آنها همه پاسخ ها را دارند اما من چون خود را در راس همه امور قرار میدادم ، مردم فکر میکردند من بسیار بی قید و خوشحال هستم . اگر آنها می توانستند در مورد من آنچه که من واقعا آنرا حس میکردم اینقدر در اشتباه باشند ، آیا من نمی توانستم عقاید اشتباهی در مورد احساسات آنها داشته باشم ؟ به علاوه من نمی توانستم تنها فردی باشم که یک عمل درست را انجام میدهد . آیا من درون خود را با بیرون مردم مقایسه میکردم ؟ در الانان یاد میگیریم هر فردی میتواند بدون اینکه حتی ما در خطا و اشتباه باشیم با ما مخالف باشد . وقتی هر چیزی اشتباه تلقی شود ، همه ما میتوانیم درست همانطور که هستیم شایسته و درست رفتار کنیم
یاد آوری امروز
اگر من همیشه مقایسه کنم ، بازنده هستم . ممکن است در این لحظه بهتر از هر کس دیگری احساس کنم اما دفعه دیگر موظف میشوم احساس بدی داشته باشم . بهترین راه برای متوقف کردن این احساس که " من به اندازه کافی خوب نیستم "این است که هیچ وقت دو چیز را با هم مقایسه نکنم . کم کم در جلسات تشخیص میدهیم که بسیاری از ناراحتی های ما نشات گرفته از رفتارمان است .
یاد آوری امروز
اگر من همیشه مقایسه کنم ، بازنده هستم . ممکن است در این لحظه بهتر از هر کس دیگری احساس کنم اما دفعه دیگر موظف میشوم احساس بدی داشته باشم . بهترین راه برای متوقف کردن این احساس که " من به اندازه کافی خوب نیستم "این است که هیچ وقت دو چیز را با هم مقایسه نکنم . کم کم در جلسات تشخیص میدهیم که بسیاری از ناراحتی های ما نشات گرفته از رفتارمان است .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه