2014-02-04، 09:05
ناگهان از افكاري آگاه شدم كه با سرعتي هشدار دهنده در حال سبقت از هم بودند و به هم برخورد ميكردند . خاطرات قوله اي شكسته شده . ترس از آينده . انتظارات بر باد رفته خودم و ديگران . اين يك بي نظمي (هرج و مرج) آشنايي است و اكنون ميتوانم آنرا تشخيص دهم اين نشاني است كه شامل زندگي من شده استتت و با گذشت زمان غيير قابل كنترل ميشود در چنين مواقعي آرامش با اگاهي يافتن حاصل ميشود يك آگاهي ساده از هرج و مرج سريعا آنرا كاهش مي دهد به عقب گام بر ميدارم . به وراي عصبانيت گام ميگذارم و به يكباره همه چيز پاك ميشود و يا در تمام هزاران جهتي كه از آن آمده . پراكنده ميشود . بخشي از بي نظمي هاي من به جايگاه مناسب خود باز ميگردند جايي كه آنها را ميتوانم به تنهايي ترك كنم و يا انتخاب كنم كه با هر كدام از آنها يك به يك روبرو شوم .
ياد آوري براي امروز
.اگر امروز مشكلات بروز كنند . سعي ميكنم نسبت به آنها آگاهي يافته آنها را پذيرفته و سپس يك فضاي معنوي كوچكي بين مشكلات و خودم ايجاد كنم اگر بتوان آنرا با شخص ديگري مشاركت ميكنم . پس از آن از قدرت مشكلات را كاهش خواهم داد . تشخيص غير قابل كنترل بودنزندگيم اولين قدم براي كنترل براي كنترل كردن آن است . وقتي كه مسائل را در مسير روشني قرار ميدهيم آنها قدرت خود را در قبال ما از دست ميدهند .
ياد آوري براي امروز
.اگر امروز مشكلات بروز كنند . سعي ميكنم نسبت به آنها آگاهي يافته آنها را پذيرفته و سپس يك فضاي معنوي كوچكي بين مشكلات و خودم ايجاد كنم اگر بتوان آنرا با شخص ديگري مشاركت ميكنم . پس از آن از قدرت مشكلات را كاهش خواهم داد . تشخيص غير قابل كنترل بودنزندگيم اولين قدم براي كنترل براي كنترل كردن آن است . وقتي كه مسائل را در مسير روشني قرار ميدهيم آنها قدرت خود را در قبال ما از دست ميدهند .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه