در مثال قبل زندگیم اشفته بی نظم و بدون هدف بود.جلساتم کمرنگ شده بود به سرو وضعم نمیرسیدم.کم اشتها عصبی و سرگردان بودم شبها دیر میخوابیدم و دوباره مثل زمان مصرف داشتم یک زندگی غیر انسانی را تجربه میکردم تا اینکه بالاخره دست برداشتم

بارها با استفاده از ارادی شخصی با مشکلات زندان قانونشکست مواجه شدم هر گاه از این اراده افراطی استفاده می کردم مصرف مواد هم بیشتر می شد و از انسان نیت دورتر می شدم و اشفتگی در تمام امور زندکی حکم فرما می شد و هر چه خود خواهانه تر زندگی می کردم تنها و تنها تر می شدم و اغلب اطرافیان و دوستانم را از دست می دادم بعضی اوقات به علت عدم اگهی و مشورت نیت خیر خواهانه ام هم بر خلاف نظام طبیعت بود شکست های متوالی دردهای غیر ضروری قطع ارتباط با دنیای اطراف و اوج مصرف تاثیرات استفاده از اراده شخصی در زندگی ام بود

اراده شخصی من رفتار و افکار و زندگی اجتماعی و زندگی معنوی زندگی خانوادگی و زندگی شغلی مرا تحت تاثیر کامل قرار داده ،در تلاش خود برای کنترل جزییات ضرروی را نا دیده و همیشه از به مقصد نرسیدن واهمه و وقتی شکست می خوردم عصبانی و گناه را به گردان اطرافیان می انداختم ،احساس دلسوزی برای خودم در نتیجه ،ترس اضطراب و عدم اعتماد به نفس را هم به خانواده انتقال دادم که باعث شد بیماری به آنها سرایت و نه آنها و نه خودم روی آرامش را نبینیم

6-زمانی که از اراده شخصی ام استفاده میکنم نمیتوانم بادیگران زندگی مسالمت آمیزی داشته باشم وبه رای دیگران احترام بگذارم واین باعث میشود که همیشه تنها ومنزوی باشم ازخودم رضایت درون نداشته وهمیشه حال واحساس بدی داشته باشم فرصت رشدکردن را ازدست داده ودرزندگی عقب میفتم ودچاریاس وناامیدی میشوم وچون دریچه افکارم بسته است ومشورت نمیکنم فرصتهای موفقیت آمیزم را ازدست میدهم وموردملامت وسرزنش قرارمیگیرم وبواسطه نداشتن سلامت عقل وخودمحوری انگیزه هایم راازدست داده ودچارحسادت وغرور واحساس دانایی وتوانایی میشوم وبخاطرمشورت نکردن وخودرایی همیشه در راه رسیدن به هدف به مشکل برمیخورم عمل از روی اراده شخصی باعث میشودتاانرژی ام را روی کنترل وقضاوت برروی دیگران بگذارم واز خودم غافل شوم واین باعث میشود تایکسره با بیماریم زندگی کنم واعتمادومحبت دیگران راازدست بدهم?