2014-02-04، 09:43
دوست داشتني ترين شكل رهايي و قطع وابستگي كه من آنرا يافته ام ، بخشش مي باشد . بجاي اينكه به آن بعنوان پاك كني جهت پاك كردن سابقه فرد ديگري يا چكشي براي كوبيدن عقايد ديگران نه خطاي آنها فكر كنم ، به بخشش به عنوان يك قيچي (قطع كننده) فكر ميكنم . من اين را براي بريدن رشته هاي خشمي كه بخاطر مشكل يا صدمه اي در گذشته به دور من پسچيده شده است بكار مي برم . وقتي كه با منفي بافي بخاطر رفتار ديگري بطور نادرستي تحليل ميروم ، تمركزم را از دست مي دهم . لازم نيست آنچه را كه به نظرم غير قابل قبول ميرسد تحمل كنم اما عكس العمل منفي نشان دادن نيز اوضاع را تغيير نخواهد داد . اگر عملي را بايد انجام دهم ، آزاد هستم تا آنرا انجام دهم . وقتي كه من براي تغيير شرايطي عاجز و ناتوان هستم ، آنرا به نيروي برترم واگذار ميكنم . با صادقانه رها كردن ، رها شده و مي بخشم . وقتي كه افكار من مملو از رنجش ، ترس ، ترحم نسبت به خودم و روياي انتقام گرفتن باشد ، در درونم فضاي كمي براي عشق و نداي رهگشايي و هدايت وجود دارد . من تمايل دارم آنقدر خود را دوست داشته باشم كه بپذيرم رنجش ها مرا به عقب سوق ميدهند . و سپس ميتوانم آنها را رها كنم .
ياد آوري براي امروز
هر وقت كمر به انتقام گرفتن از ديگري را محكم كنم ، در واقع فقط بخودم زيان ميرسانم . به عكس امروز ، بخشيدن را تمرين خواهم كرد . "بخشي از وجودم تمايل پيوستن به رنجشهاي قديمي را دارد . اما من ميدانم هر چه بيشتر ببخشم روند زندگيم بهتر ميشود"
ياد آوري براي امروز
هر وقت كمر به انتقام گرفتن از ديگري را محكم كنم ، در واقع فقط بخودم زيان ميرسانم . به عكس امروز ، بخشيدن را تمرين خواهم كرد . "بخشي از وجودم تمايل پيوستن به رنجشهاي قديمي را دارد . اما من ميدانم هر چه بيشتر ببخشم روند زندگيم بهتر ميشود"
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه