2014-02-23، 01:31
نیایش روز شنبه
پروردگار،قسم به تقدس کلام و سکوت،به بلندای عظمت نام و کنه
وجودت،مرا بپذیر و اجابت کن
بالاترین ناتوانی من در استفاده از زمان و سلامت که از والاترین هدیه های
توست،پنهان و نهفته است ، همه چیزم به بیهودگی می گذرد ، هر عملی
و عکس العملی که انجام می دهم بیهوده و پوچ است ، تا به امروز بدین
گونه بوده. اگر کمک نکنی بدون شک از این به بعد هم بدینگونه خواهد بود.
...
سستی ، از من و ما مردابی متعفن و مرگبار ساخته است ، به چگونه
برخاستن و رفتن هدایتمان کن .
زشتی را من آفریدم و زیبائی را تو ، عیب جوئی و تحقیر و ملامت من از
ظاهر است و ظاهر همه فریب ، چشم زیبائی شناسی و بینش تشخیص
زیبائی از ظاهر سازی و نیروی تفکیک و تجربه و تحلیل آن را مرحمت کن.
*- سستی و بی تفاوتی آنگونه مرا در خود فرو برده که قادر به تشخیص نوا
و صدایی که از درون می آید نیستم ، نمیدانم این صدا از تاریکی های
وجودم می آید؟ یا الهام و شهودی است که از قسمت نورانی من که
جایگاه روح منور توست؟
با تمایلی سوزان تقاضا دارم که هر چه بر ذهن و دل من وارد میشود از
خطوط ارتباطی تو باشد.
معرفت و روشن بینی تشخیص این صداها را از تو می خواهم ، ایمان دارم
که کسی غیر از تو قادر به انجام این کار نیست .
*- خدایا خانه قلبم را ضلات و گمراهی ، عدم آگاهی و جهل فرا گرفته ،
ویران و تاریک ، آلوده و ناپاک است ، نیروی زندگی و حیات ، نشاط و
شادمانی ، انگیزه و امید از آن رخت بربسته ، نظری و مددی تا این ویرانه ،
آبادان و به مرکز درک و شکوه و عظمت آسمانیت تبدیل ، و در آن شادمانی
و مهرورزی ، رفاه و آسایش روحی و روانی ، تزاید و فزونی معنویات و ره
آوردهای با شکوه آن در خدمت آفرینش و معماری تمام نیکیها و آبادانی ها
باشد.
خدایا از بنای با شکوهی که عطا کردی ، مخروبه ای بجا گذارده ام ، که
گرد و غبار و لرزه و پس لرزه های آن بسیاری از آبادانی های دیگر را آلوده
کرده ، بازنده و درهم شکسته ، تنها و بی کس در برهوت زندگی ، نادم و
پشیمانم ، ره به کسی و جایی ندارم ، وامانده و زمین گیرم ، یکبار دیگر به
من فرصتی بده ، با اینکه بار قبل هم بدینگونه گفته بودم ، لقب تو رحیم
است و صفت و خوی تو ایثار ، رحمت ، مهر و عطفت تو، بخشیده شدن مرا
بدنبال خواهد داشت ، تیرگی و سیاه کاریهای من کجا ؟ شفقت و رحمت تو
کجا ؟ بر آستانت منتظر میمانم ، ای اقیانوس محبت.
آمین
پروردگار،قسم به تقدس کلام و سکوت،به بلندای عظمت نام و کنه
وجودت،مرا بپذیر و اجابت کن
بالاترین ناتوانی من در استفاده از زمان و سلامت که از والاترین هدیه های
توست،پنهان و نهفته است ، همه چیزم به بیهودگی می گذرد ، هر عملی
و عکس العملی که انجام می دهم بیهوده و پوچ است ، تا به امروز بدین
گونه بوده. اگر کمک نکنی بدون شک از این به بعد هم بدینگونه خواهد بود.
...
سستی ، از من و ما مردابی متعفن و مرگبار ساخته است ، به چگونه
برخاستن و رفتن هدایتمان کن .
زشتی را من آفریدم و زیبائی را تو ، عیب جوئی و تحقیر و ملامت من از
ظاهر است و ظاهر همه فریب ، چشم زیبائی شناسی و بینش تشخیص
زیبائی از ظاهر سازی و نیروی تفکیک و تجربه و تحلیل آن را مرحمت کن.
*- سستی و بی تفاوتی آنگونه مرا در خود فرو برده که قادر به تشخیص نوا
و صدایی که از درون می آید نیستم ، نمیدانم این صدا از تاریکی های
وجودم می آید؟ یا الهام و شهودی است که از قسمت نورانی من که
جایگاه روح منور توست؟
با تمایلی سوزان تقاضا دارم که هر چه بر ذهن و دل من وارد میشود از
خطوط ارتباطی تو باشد.
معرفت و روشن بینی تشخیص این صداها را از تو می خواهم ، ایمان دارم
که کسی غیر از تو قادر به انجام این کار نیست .
*- خدایا خانه قلبم را ضلات و گمراهی ، عدم آگاهی و جهل فرا گرفته ،
ویران و تاریک ، آلوده و ناپاک است ، نیروی زندگی و حیات ، نشاط و
شادمانی ، انگیزه و امید از آن رخت بربسته ، نظری و مددی تا این ویرانه ،
آبادان و به مرکز درک و شکوه و عظمت آسمانیت تبدیل ، و در آن شادمانی
و مهرورزی ، رفاه و آسایش روحی و روانی ، تزاید و فزونی معنویات و ره
آوردهای با شکوه آن در خدمت آفرینش و معماری تمام نیکیها و آبادانی ها
باشد.
خدایا از بنای با شکوهی که عطا کردی ، مخروبه ای بجا گذارده ام ، که
گرد و غبار و لرزه و پس لرزه های آن بسیاری از آبادانی های دیگر را آلوده
کرده ، بازنده و درهم شکسته ، تنها و بی کس در برهوت زندگی ، نادم و
پشیمانم ، ره به کسی و جایی ندارم ، وامانده و زمین گیرم ، یکبار دیگر به
من فرصتی بده ، با اینکه بار قبل هم بدینگونه گفته بودم ، لقب تو رحیم
است و صفت و خوی تو ایثار ، رحمت ، مهر و عطفت تو، بخشیده شدن مرا
بدنبال خواهد داشت ، تیرگی و سیاه کاریهای من کجا ؟ شفقت و رحمت تو
کجا ؟ بر آستانت منتظر میمانم ، ای اقیانوس محبت.
آمین