2014-05-08، 01:39
گاهگاهی که دلم ياد تو را می گيرد
تک تک فاصله ها در گذر تلخ زمان می ميرند!
در همه جای دلم شوق ديدار تو جان می گيرد
اشک در چشم ترم می ميرد
خانه ی تنگ دلم بوی تو را می گيرد
گاهگاهی که تو و روی تو را می جويم
گويی از اين لجناب عطر گلی می بويم
من به تو در گذر خاطره ها غصه ی دل می گويم
من از اين خانه ی کمرنگ دلم هرچه غم است می شويم
گاهگاهی که شبان خواب تو را می بينم
در خيال خوش خواب، دست تو را مي گيرم
من برای تو و آن خنده ی مستانه و خوش می ميرم
من به پای اين نگاه آفتابی تا ابد می شينم
گاهگاهی من به شوق تو و ديدار رخت تا دم در می آيم
من غروب مهر را مطلع تو می دانم
من تو را معجزه ی خنده ی دل می خوانم!
تو مرا تلخ گزيدی تو مرا هر دفعه راندی ،
من عاشق اين را می دانم!
گرچه می دانم نمی آيی
که می دانم گذرگاهت همه جا هست جز کوی من آواره ی راضی
که می دانم همه کس جز منِ عاشق همان هستند که می خواهی
که می دانم گذر از کوچه ی عشقم نمی دانی
افسوس! که خوب می دانم نمی آيی!!!
گاهگاهی که دلم ياد تو را می گيرد
اب از کاسه ی صبر دل من مي ريزد
نفسم می گيرد!!
انتظار عاقبت جان مرا مي گيرد!!!
تک تک فاصله ها در گذر تلخ زمان می ميرند!
در همه جای دلم شوق ديدار تو جان می گيرد
اشک در چشم ترم می ميرد
خانه ی تنگ دلم بوی تو را می گيرد
گاهگاهی که تو و روی تو را می جويم
گويی از اين لجناب عطر گلی می بويم
من به تو در گذر خاطره ها غصه ی دل می گويم
من از اين خانه ی کمرنگ دلم هرچه غم است می شويم
گاهگاهی که شبان خواب تو را می بينم
در خيال خوش خواب، دست تو را مي گيرم
من برای تو و آن خنده ی مستانه و خوش می ميرم
من به پای اين نگاه آفتابی تا ابد می شينم
گاهگاهی من به شوق تو و ديدار رخت تا دم در می آيم
من غروب مهر را مطلع تو می دانم
من تو را معجزه ی خنده ی دل می خوانم!
تو مرا تلخ گزيدی تو مرا هر دفعه راندی ،
من عاشق اين را می دانم!
گرچه می دانم نمی آيی
که می دانم گذرگاهت همه جا هست جز کوی من آواره ی راضی
که می دانم همه کس جز منِ عاشق همان هستند که می خواهی
که می دانم گذر از کوچه ی عشقم نمی دانی
افسوس! که خوب می دانم نمی آيی!!!
گاهگاهی که دلم ياد تو را می گيرد
اب از کاسه ی صبر دل من مي ريزد
نفسم می گيرد!!
انتظار عاقبت جان مرا مي گيرد!!!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم