از ما گفتن بود ----- وظیفه ی من بود گه بگم


از دماغ فیل افتاده ----- خود بزرگ بین است – افاده ی بیش از اندازه دارد

از شاخ به شاخ پریدن ----- تغییر دادن مکرر بحث، به دلیل نقص دلایل

از ماست که بر ماست ----- هر چه کنی به خود کنی/گر همه نیک و بد کنی


از یک گل بهار نمی شه ----- شرایط با بروز یکی دو نشونه تغییر نمی کنه

اگر تخت جویی هنر بایدت ----- تاج شاهی طلبی، جوهرذاتی بنما/ور خود از تخمه ی

جمشید و فریدون باشی

استخوان لای زخم گذاشتن ----- کاری را به عمد طولانی کردن

اگر چه برادر بُوَد، دوسـت به ----- دوست خوب از برادر هم به انسان نزدیک تر است

از کشیدن تنگ تر گردد کمند ----- در تنگنا، باید آرامش را حفظ کرد

از مست سخن مگیر بر دست ----- به گفته ی آدمی که حال خودش را نمی فهمد،

بها نده

از کیسه ی خلیفه می بخشد ----- از جیب دیگران عطا می کند

از مارگـیر، مار، بر آرد همی دمار ----- غره نشو


اگه بره دریا، آبش خشک میشه ----- قدم نا مبارکی داره