2014-10-14، 01:04
در آسمان تو شهري گواه من شده بود ...
كمي زگوشه ي چشمت ، پناه من شده بود ...
تو و نگاه تو آنجا ، نگاه من به تو بود ....
ستاره ها همه حيران ، به ماه من شده بود ....
كنار ثانيه ها ، وقت ها و ساعتها ....
تمام عقربه ها ، وعده گاه من شده بود ...
صداي نم نم باران ، مرا كجا مي برد ؟...
شبي كه سيب تو تنها گناه من شده بود ...
كمي ز بغض زمين ، بر زمين فرو ريخت ...
دمي كه غصه هوا خواه من شده بود ...
"وصال" شهر تو بودم و چندي از رفقا ...
فقط نشانه اي ، از نيمه راه من شده بود..
"محمدعلي رستمي"
كمي زگوشه ي چشمت ، پناه من شده بود ...
تو و نگاه تو آنجا ، نگاه من به تو بود ....
ستاره ها همه حيران ، به ماه من شده بود ....
كنار ثانيه ها ، وقت ها و ساعتها ....
تمام عقربه ها ، وعده گاه من شده بود ...
صداي نم نم باران ، مرا كجا مي برد ؟...
شبي كه سيب تو تنها گناه من شده بود ...
كمي ز بغض زمين ، بر زمين فرو ريخت ...
دمي كه غصه هوا خواه من شده بود ...
"وصال" شهر تو بودم و چندي از رفقا ...
فقط نشانه اي ، از نيمه راه من شده بود..
"محمدعلي رستمي"
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....