2013-11-27، 12:19
خسته ام! نه اینکه کوه کنده باشم نه …! دل کنــــــــده ام!
صبر کن سهراب! آری… تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است! اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟! من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست… صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
یکرنگ که باشی، زود چشمشان را میزنی، خسته میشوند از رنگ تکراریت، این روزها دوره ی رنگین کمان هاست
♥♥♥♥♥♥♥♥
می کوشم غمهایم را غرق کنم ، اما بی شرف ها یاد گرفته اند ، شنا کنند!
برای قرصهایم لالایی می خوانم تا به خواب روند و فراموش نکنند که، خواب آورند نه یاد آور
آغوش خالیم از تو ، پرانتزی است بدون شرح …!
♥♥♥♥♥♥♥♥
ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ…! ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻱ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ”ﻗﺤﻄﻲ ﻋﺎﻃﻔﻪ”ﻫﺎﺳﺖ
♥♥♥♥♥♥♥♥
ﻣــــﺮﺩﻡ ﺍﯾــــﻦ ﺷـــﻬﺮ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺧﻮﺑﻨـــﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﻛـــﻔﺶ ﻧـــﺪﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯾـــــﺖ ﭘﺎﭘــــﻮﺵ ﺩﺭﺳـــﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند… که امروز ، اینقدر دیوانه وار ،…. تشنه ی “بازی کردن ” با آدم هایی؟؟؟!
خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند خوبیهایت را باور نمیکنند. نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند
رسم زمانه است اگر نرم باشی تو را له میکنند اگر خشک باشی تو را میشکنند . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥
گـاهــی نمـی دانــی از دسـت داده ای .. یـــا از دسـت رفـــتـه ای
♥♥♥♥:heart♥♥♥♥
به دل نگیر، آدمها اینطوری اند، سیگار هم کامش را که داد ، زیـر پا ، لِه اش می کنند
گول دنیا را نخور ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند بره های این حوالی گرگ ها را میدرند سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند
بـزرگ که میشــــوی ؛ غصـه هایت زودتـر از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز ! غــافل از آنکه لبخــندهـایت را ، در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی
♥♥♥♥♥♥♥♥
یادتون هست مرحوم حسین پناهی می گفت: خدایا دست بشکنه , پا بشکنه , سر بشکنه اما دل نشکنه ………. الهی دل هیچکس توی این دنیای خاکستری این روزها نشکنه
♥♥♥♥♥♥♥♥
ممتد مانده ام ؛ انگار سکون عجیبی ، در شب ، میان ذهن من ؛ جولان می دهد مثل در خواب رفتن یک رویا ، با تصویری تمام سیاه !
آرام در گوشه ای نشسته ام .. کار از چسب و باند و پانسمان گذشته زخم به روحم رسیده
نوشته هایم را می خوانی… و می گویی: چه زیبا! راستی… دردهای آدم ها زیبایی دارد…؟!؟!؟!
بعضی وقت ها چنان کیشت می کنند که سالهای سال مات می مانی
♥♥♥♥♥♥♥♥
سخت ترین فعلی که برایت به سادگی صرف کردم عمرم بود
♥♥♥♥♥♥♥♥
دیدی که سخــــت نیســـــت تنها بدون مــــــــــن ؟!! دیدی صبح می شود شب ها بدون مـــــــــن !! این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند… فرقی نمی کند با مــــــن …بدون مــــــن… دیــــــروز گر چه ســـــــخت امروزم هم گذشت …!!! طوری نمی شود فردا بدون مــــــن !!!
خواستم با یکی درد دل کنم… اول ازش پرسیدم سیگار داری؟… گفت:میخوای بکشی..؟ گفتم:نه ! تو بکش طاقت حرفامو داشته باشی
سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم
گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص …برایت فریاد تجویز کند
♥♥♥♥♥♥♥♥
اگه میدونستی قطره بارون وقت دورشدن ازابراچه حسی داشت اگرمیدونستی یه بندر وقت رفتن کشتی ها چه تنها میشه، اگرمیدونستی درخت کاج وقت پرکشیدن پرنده هاچه غمگین میشه، اگرمیدونستی رفتنت چه آتشی به جونم کشید اون وقت این قدرراحت نمیگفتی خداحافظ
♥♥♥♥♥♥♥♥
تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند… وای سهراب کجایی آخر؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند ! تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند ! ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی ست… دل خوش سیری چند صبر کن سهراب… گفته بودی قایقی خواهی ساخت ! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم…
مهربانی ها و دلجویی هایت به کنار! اما عزیزه من … قلبه شکسته با چسب زخم خوب نمی شود!!!
ســـر ســـری رد شـــو و زنـدگـــی کـــن ، دقــــت ….. “د ق ت ” مــی دهـد ، از مـــا گــفـتـن بود…………!!!!!!!!
صبر کن سهراب! آری… تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است! اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟! من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست… صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
یکرنگ که باشی، زود چشمشان را میزنی، خسته میشوند از رنگ تکراریت، این روزها دوره ی رنگین کمان هاست
♥♥♥♥♥♥♥♥
می کوشم غمهایم را غرق کنم ، اما بی شرف ها یاد گرفته اند ، شنا کنند!
برای قرصهایم لالایی می خوانم تا به خواب روند و فراموش نکنند که، خواب آورند نه یاد آور
آغوش خالیم از تو ، پرانتزی است بدون شرح …!
♥♥♥♥♥♥♥♥
ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ…! ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻱ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ”ﻗﺤﻄﻲ ﻋﺎﻃﻔﻪ”ﻫﺎﺳﺖ
♥♥♥♥♥♥♥♥
ﻣــــﺮﺩﻡ ﺍﯾــــﻦ ﺷـــﻬﺮ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺧﻮﺑﻨـــﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﻛـــﻔﺶ ﻧـــﺪﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯾـــــﺖ ﭘﺎﭘــــﻮﺵ ﺩﺭﺳـــﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند… که امروز ، اینقدر دیوانه وار ،…. تشنه ی “بازی کردن ” با آدم هایی؟؟؟!
خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند خوبیهایت را باور نمیکنند. نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند
رسم زمانه است اگر نرم باشی تو را له میکنند اگر خشک باشی تو را میشکنند . . .
♥♥♥♥♥♥♥♥
گـاهــی نمـی دانــی از دسـت داده ای .. یـــا از دسـت رفـــتـه ای
♥♥♥♥:heart♥♥♥♥
به دل نگیر، آدمها اینطوری اند، سیگار هم کامش را که داد ، زیـر پا ، لِه اش می کنند
گول دنیا را نخور ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند بره های این حوالی گرگ ها را میدرند سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند
بـزرگ که میشــــوی ؛ غصـه هایت زودتـر از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز ! غــافل از آنکه لبخــندهـایت را ، در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی
♥♥♥♥♥♥♥♥
یادتون هست مرحوم حسین پناهی می گفت: خدایا دست بشکنه , پا بشکنه , سر بشکنه اما دل نشکنه ………. الهی دل هیچکس توی این دنیای خاکستری این روزها نشکنه
♥♥♥♥♥♥♥♥
ممتد مانده ام ؛ انگار سکون عجیبی ، در شب ، میان ذهن من ؛ جولان می دهد مثل در خواب رفتن یک رویا ، با تصویری تمام سیاه !
آرام در گوشه ای نشسته ام .. کار از چسب و باند و پانسمان گذشته زخم به روحم رسیده
نوشته هایم را می خوانی… و می گویی: چه زیبا! راستی… دردهای آدم ها زیبایی دارد…؟!؟!؟!
بعضی وقت ها چنان کیشت می کنند که سالهای سال مات می مانی
♥♥♥♥♥♥♥♥
سخت ترین فعلی که برایت به سادگی صرف کردم عمرم بود
♥♥♥♥♥♥♥♥
دیدی که سخــــت نیســـــت تنها بدون مــــــــــن ؟!! دیدی صبح می شود شب ها بدون مـــــــــن !! این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند… فرقی نمی کند با مــــــن …بدون مــــــن… دیــــــروز گر چه ســـــــخت امروزم هم گذشت …!!! طوری نمی شود فردا بدون مــــــن !!!
خواستم با یکی درد دل کنم… اول ازش پرسیدم سیگار داری؟… گفت:میخوای بکشی..؟ گفتم:نه ! تو بکش طاقت حرفامو داشته باشی
سلامتی کسایی که تو خاطرمون “ابدی” هستن اما تو خاطرشون “عددی” نیستیم
گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص …برایت فریاد تجویز کند
♥♥♥♥♥♥♥♥
اگه میدونستی قطره بارون وقت دورشدن ازابراچه حسی داشت اگرمیدونستی یه بندر وقت رفتن کشتی ها چه تنها میشه، اگرمیدونستی درخت کاج وقت پرکشیدن پرنده هاچه غمگین میشه، اگرمیدونستی رفتنت چه آتشی به جونم کشید اون وقت این قدرراحت نمیگفتی خداحافظ
♥♥♥♥♥♥♥♥
تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند… وای سهراب کجایی آخر؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند ! تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند ! ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی ست… دل خوش سیری چند صبر کن سهراب… گفته بودی قایقی خواهی ساخت ! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم…
مهربانی ها و دلجویی هایت به کنار! اما عزیزه من … قلبه شکسته با چسب زخم خوب نمی شود!!!
ســـر ســـری رد شـــو و زنـدگـــی کـــن ، دقــــت ….. “د ق ت ” مــی دهـد ، از مـــا گــفـتـن بود…………!!!!!!!!