2013-11-29، 06:39
18 فروردین ارزش گذشته
«این تجربه دست اول در همه مراحل بیماری و بهبودی از
ارزش درمانی بینظیری برخوردار است. ما اینجا هستیم تا آن را به رایگان با هر معتادی که خواهان بهبودی است، در میان بگذاریم.»
کتاب پایه
v
اکثر ما با پشیمانیهای جدی وارد برنامه شدیم. هرگز دبیرستان را به پایان نرسانده بودیم یا ورود به دانشگاه را از دست داده بودیم. دوستی و ازدواج خود را ویران کرده بودیم. شغل خود را از دست داده بودیم و میدانستیم قادر به تغییر هیچ یک از مسائل نیستیم. ممکن است تصور کرده باشیم همیشه پشیمان خواهیم بود و فقط باید راهی را برای تحمل پشیمانیهای خود پیدا کنیم.
بر عکس، وقتی برای اولین بار از ما خواسته میشود گذشته خود را با تازهواردی که برای دستیابی به بهبودی تلاش میکند، مشارکت کنیم، درمییابیم گذشته ما به منزله معدن طلایی دستنخورده است. وقتی به صحبتهای افرادی که قدم پنجم خود را با ما در میان میگذارند گوش میکنیم، میتوانیم آرامش خاصی را به او دهیم که هیچ فرد دیگری قادر به این کار نیست—تجربه خود. ما نیز همین کارها را انجام دادهایم. ما نیز همین احساس شرمندگی و پشیمانی را داشتهایم. ما نیز مانند یک معتاد، رنج یکسانی را کشیدهایم. ما میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، پس آنها نیز میتوانند.
گذشته ما ارزشمند است، در واقع نمیتوان روی آن قیمت گذاشت، زیرا میتوانیم همه آن را صرف کمک به معتادی کنیم که هنوز رنج میکشد. وقتی گذشته خود را در میان میگذاریم، ممکن است نیروی برتر بر ما تأثیر گذارد. این احتمال، علت بودن ما در اینجاست و تحقق آن مهمترین هدفی است که باید به انجام برسانیم.
v
فقط برای امروز: دیگر از گذشته خود پشیمان نیستم، زیرا از طریق آن میتوانم با سایر معتادان درد و دل کنم و شاید درد معتاد دیگری را تسکین دهم یا حتی از مرگ او جلوگیری کنم.
«این تجربه دست اول در همه مراحل بیماری و بهبودی از
ارزش درمانی بینظیری برخوردار است. ما اینجا هستیم تا آن را به رایگان با هر معتادی که خواهان بهبودی است، در میان بگذاریم.»
کتاب پایه
v
اکثر ما با پشیمانیهای جدی وارد برنامه شدیم. هرگز دبیرستان را به پایان نرسانده بودیم یا ورود به دانشگاه را از دست داده بودیم. دوستی و ازدواج خود را ویران کرده بودیم. شغل خود را از دست داده بودیم و میدانستیم قادر به تغییر هیچ یک از مسائل نیستیم. ممکن است تصور کرده باشیم همیشه پشیمان خواهیم بود و فقط باید راهی را برای تحمل پشیمانیهای خود پیدا کنیم.
بر عکس، وقتی برای اولین بار از ما خواسته میشود گذشته خود را با تازهواردی که برای دستیابی به بهبودی تلاش میکند، مشارکت کنیم، درمییابیم گذشته ما به منزله معدن طلایی دستنخورده است. وقتی به صحبتهای افرادی که قدم پنجم خود را با ما در میان میگذارند گوش میکنیم، میتوانیم آرامش خاصی را به او دهیم که هیچ فرد دیگری قادر به این کار نیست—تجربه خود. ما نیز همین کارها را انجام دادهایم. ما نیز همین احساس شرمندگی و پشیمانی را داشتهایم. ما نیز مانند یک معتاد، رنج یکسانی را کشیدهایم. ما میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، پس آنها نیز میتوانند.
گذشته ما ارزشمند است، در واقع نمیتوان روی آن قیمت گذاشت، زیرا میتوانیم همه آن را صرف کمک به معتادی کنیم که هنوز رنج میکشد. وقتی گذشته خود را در میان میگذاریم، ممکن است نیروی برتر بر ما تأثیر گذارد. این احتمال، علت بودن ما در اینجاست و تحقق آن مهمترین هدفی است که باید به انجام برسانیم.
v
فقط برای امروز: دیگر از گذشته خود پشیمان نیستم، زیرا از طریق آن میتوانم با سایر معتادان درد و دل کنم و شاید درد معتاد دیگری را تسکین دهم یا حتی از مرگ او جلوگیری کنم.