2014-02-05، 10:15
28 مرداد احمقانهترين عمل براي خاموش كردن آتش اين است، كه روي آن نفت یا بنزین بريزيم. وقتي من براي مشكلاتم راه حلي پيدا نميكردم و براي رفع آنها و یا برای حل مسئلهای بیچاره میشدم، فوراً به سمت سيگار میرفتم و مشكلاتم دو چندان میشد. يكي از مشكلات من بیمار وابسته نداشتن صبر است. او در هر كاري عجله ميكند. آيا تا كنون عجله و شتاب كردن مشكلي برايم حل كرده است؟ آيا دستاورد كنوني خود و ديگر همدردان به مرور بوده و يا يك شبه انجام شده است؟ امروز ميدانم كه روزهاي بهبودي يا روزهاي دگرگوني و تحول و رهایی از مرحلهي وابستگي فعال تا رهايي و آزادي درونی، از ناتواني و عجز تا مرحلهي قدرت، به آرامي صورت گرفته است. آيا امروز زندگي و ارادهام را به خداوند سپردهام؟ آيا به فکر واگذاری اراده و زندگیم به خداوند مهربان افتادهام؟ آیا با اين تصمیمگیری برای واگذاری و سپردن، ترسها، استرسها و بيقراريهای من آرام گرفته است؟ آيا به خاطر اين آرامش خداوند و اصول برنامهی خودیاری را شاكر هستم؟ یک ضربالمثل میگوید: شهر رُم یک روزه ساخته نشد. من هم یک روزه بیمار نشدم و یک روزه هم بهبودی پیدا نخواهم کرد. صبر، صبر، صبر، كليد موفقيت!
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست