2014-02-13، 01:53
1 بهمن
قدم دوم عنوان می کند که: به مرور ایمان آوردیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند. اخیراً در یکی از جلسات این قدم را با شیوه ای که در بر دارنده تجربیات شخصی من نیز بود از زبان یکی از اعضا شنیدم. " در ابتدا فقط آمدم و سپس آمدم تا باور کنم." سفر به سوی یک نیروی برتر آنقدر برای من تدریجی بود که نفهمیدم چطور رخ داد. نه انفجار نور بود و نه بوته مشتعلی _ فقط روشنایی تدریجی در زندگی مه آلودی بود که در گذشته قبل از پیدا کردن بهبودی ام در الانان داشتم. من نیز در ابتدا مانند دیگر دوستانم در جلسه، آمدم و جسم خود را بدون داشتن ایمان ، به الانان آوردم. سپس یک بار دیگر اینجا بودم، به آرامی آمدم و به تدریج آمدم تا باور کنم که در این دنیا تنها نیستم. یک نیرو،یک راهرو و یک انرژی وجود دارد که می تواند یک زندگی ثمربخش و لذت بخشی را به من ببخشد. من فقط لازم است که درخواست کمک کرده و ذهن خود را باز نگه دارم.
یادآوری امروز
ایمان آوردن در زندگی ام یک روند تدریجی داشت. این روند تداوم داشت و هر روز که خود را در اختیار او قرار میدادم قویتر می شدم. شاید آگاهی یافتن از این روند هنگامیکه دوباره نا شکیبا شوم و از زندگی سرباز زنم به من کمک کند.
« من دریافته ام که در این دنیا چیزهای بزرگ، از موضعی که ما در جهت آن ایستاده ایم، زیاد دور نیست.»
قدم دوم عنوان می کند که: به مرور ایمان آوردیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند. اخیراً در یکی از جلسات این قدم را با شیوه ای که در بر دارنده تجربیات شخصی من نیز بود از زبان یکی از اعضا شنیدم. " در ابتدا فقط آمدم و سپس آمدم تا باور کنم." سفر به سوی یک نیروی برتر آنقدر برای من تدریجی بود که نفهمیدم چطور رخ داد. نه انفجار نور بود و نه بوته مشتعلی _ فقط روشنایی تدریجی در زندگی مه آلودی بود که در گذشته قبل از پیدا کردن بهبودی ام در الانان داشتم. من نیز در ابتدا مانند دیگر دوستانم در جلسه، آمدم و جسم خود را بدون داشتن ایمان ، به الانان آوردم. سپس یک بار دیگر اینجا بودم، به آرامی آمدم و به تدریج آمدم تا باور کنم که در این دنیا تنها نیستم. یک نیرو،یک راهرو و یک انرژی وجود دارد که می تواند یک زندگی ثمربخش و لذت بخشی را به من ببخشد. من فقط لازم است که درخواست کمک کرده و ذهن خود را باز نگه دارم.
یادآوری امروز
ایمان آوردن در زندگی ام یک روند تدریجی داشت. این روند تداوم داشت و هر روز که خود را در اختیار او قرار میدادم قویتر می شدم. شاید آگاهی یافتن از این روند هنگامیکه دوباره نا شکیبا شوم و از زندگی سرباز زنم به من کمک کند.
« من دریافته ام که در این دنیا چیزهای بزرگ، از موضعی که ما در جهت آن ایستاده ایم، زیاد دور نیست.»
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم