2014-02-28، 12:42
نیایش روز سه شنبه
ای صمیمیت،من نمیدانم تو چه هستی؟تصویر و تصور من از تو بسیار ناقص
است، ولی تو میدانی من که هستم و چه هستم،آیا همین تفاوت کافی
نیست،که عدم آگاهی و جهل،ضلالت و تاریکی حاکم بر من را از میان
برداری و بزدایی.
*- ای گزیده ترین دوست،به من بیاموز شیوه تربیت نفسی که مرا بسوی
لذتهای کاذب و مقطعی سوق میدهد وچگونگی ممارست و همزیستی با
تو و آفریدگانت،که حاصلی به جزء بهزیستی در برندارد.
...
*- خدایا با دستهای توانایت این وجود ملوس و آلوده را تطهیر و پالایش و
آرایش کن، این صدا و نوای نمایل سوزان من است،تنها تو میتوانی که از من
اسباب و وسیله ای بسازی،برای کمک و خدمت به خود و خلق تو.
*- خدایا دست و زبان، فکرو استنباط،عمل و عکس العمل و شنیدار و
گفتارم باش، میخواهم که در درون تاریکم روشنائی تو باشد.من بر آنچه تو
میخواهی ناتوانم،پس آن چه تو میخواهی بساز و هدایت کن،ای روشنی
بخش تمام روشنائی ها،ای جان و جانان برای تمامیت جانها.
*- میخواهم مهرورزی کنم و در کنار دیگران بمانم،در شادی و غم،تمول و
فقر،در سلامتی و مرض،نه راه آنرا میدانم و نه میتوانم،میخواهم با تمام
هستی و آفرینش،یکی و همدل باشم تا به تو برسم،یاری میخواهم،تمنای
استواری و خرسندی،آزادی و اندیشه های سبز دارم،ازچه کسی غیر از تو
بخواهم؟
*- الهی تو خود میدانی که نمیخواهم ناپاک باشم و آلوده،نمیخواهم زخم
بزنم و آسیب برسانم،ولی نمیتوانم،مرا به خود وامگذار،که عین هلاکت
است،به من یاری رسان که عین محبت است.
*- معبودا به کوچکی و هیچ بودن من منگر،فریاد میزنم که گر چه پلیدم،اگر
چه ناپاک و آلوده ام،توخود میدانی که از آغاز اینگونه نبوده ام و نمیخواهم
بدین گونه باشم،خط تماس و ارتباط مرا با خود قطع نکن،اگر چه من خود به
دفعات به این کار دست زده ام،دعا میکنم و عمیق ترین نیازهای درونی و
بیرونی خود را ابراز میکنم،تو از مکنونات قلبی هر کسی آگاهی،اجابت کن تا
هیچگاه تمام درها را به روی خود بسته نبینم.
*- دنیا و مردم و مسائلش مرا به بند کشیده اند،رهایم کن تا در عشق تو و
مهربانیت غوطه ور شده و بیاسایم،اجابت خواسته هایم از سوی تو،مرا به
بی نیازی و تسکین پریشانی سوق میدهد و راه را بسوی تو روشن میکند.
آمین
ای صمیمیت،من نمیدانم تو چه هستی؟تصویر و تصور من از تو بسیار ناقص
است، ولی تو میدانی من که هستم و چه هستم،آیا همین تفاوت کافی
نیست،که عدم آگاهی و جهل،ضلالت و تاریکی حاکم بر من را از میان
برداری و بزدایی.
*- ای گزیده ترین دوست،به من بیاموز شیوه تربیت نفسی که مرا بسوی
لذتهای کاذب و مقطعی سوق میدهد وچگونگی ممارست و همزیستی با
تو و آفریدگانت،که حاصلی به جزء بهزیستی در برندارد.
...
*- خدایا با دستهای توانایت این وجود ملوس و آلوده را تطهیر و پالایش و
آرایش کن، این صدا و نوای نمایل سوزان من است،تنها تو میتوانی که از من
اسباب و وسیله ای بسازی،برای کمک و خدمت به خود و خلق تو.
*- خدایا دست و زبان، فکرو استنباط،عمل و عکس العمل و شنیدار و
گفتارم باش، میخواهم که در درون تاریکم روشنائی تو باشد.من بر آنچه تو
میخواهی ناتوانم،پس آن چه تو میخواهی بساز و هدایت کن،ای روشنی
بخش تمام روشنائی ها،ای جان و جانان برای تمامیت جانها.
*- میخواهم مهرورزی کنم و در کنار دیگران بمانم،در شادی و غم،تمول و
فقر،در سلامتی و مرض،نه راه آنرا میدانم و نه میتوانم،میخواهم با تمام
هستی و آفرینش،یکی و همدل باشم تا به تو برسم،یاری میخواهم،تمنای
استواری و خرسندی،آزادی و اندیشه های سبز دارم،ازچه کسی غیر از تو
بخواهم؟
*- الهی تو خود میدانی که نمیخواهم ناپاک باشم و آلوده،نمیخواهم زخم
بزنم و آسیب برسانم،ولی نمیتوانم،مرا به خود وامگذار،که عین هلاکت
است،به من یاری رسان که عین محبت است.
*- معبودا به کوچکی و هیچ بودن من منگر،فریاد میزنم که گر چه پلیدم،اگر
چه ناپاک و آلوده ام،توخود میدانی که از آغاز اینگونه نبوده ام و نمیخواهم
بدین گونه باشم،خط تماس و ارتباط مرا با خود قطع نکن،اگر چه من خود به
دفعات به این کار دست زده ام،دعا میکنم و عمیق ترین نیازهای درونی و
بیرونی خود را ابراز میکنم،تو از مکنونات قلبی هر کسی آگاهی،اجابت کن تا
هیچگاه تمام درها را به روی خود بسته نبینم.
*- دنیا و مردم و مسائلش مرا به بند کشیده اند،رهایم کن تا در عشق تو و
مهربانیت غوطه ور شده و بیاسایم،اجابت خواسته هایم از سوی تو،مرا به
بی نیازی و تسکین پریشانی سوق میدهد و راه را بسوی تو روشن میکند.
آمین