2014-03-16، 08:07
مردی داشت در خیابان حركت می كرد كه ناگهان صدایی از پشت گفت: اگر یك قدم دیگه جلو بروی كشته می شوی.
مرد ایستاد و در همان لحظه آجری از بالا افتاد جلوی پایش.
مرد نفس راحتی كشید و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسی را ندید.
به راهش ادامه داد.
... به محض اینكه می خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت : بایست
مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد.
بازهم نجات پیدا كرده بود.
مرد پرسید تو كی هستی و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكری كرد و گفت :
- اون موقعی كه من داشتم ازدواج می كردم کدام گوری بودی ؟؟؟
:|
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست