2014-04-06، 10:28
دیدی وقتی از کسی میترسی اگه تو خیابان داره میره تو از طرف مخالف آن میری که نکند پرش بهت بخور . رابطه من با خدا اونطوری بود از ترسی که داشتم هرجا حرف خدا بود من فراری بودم . تا به قدم سه که رسیدم دیدم نه من در اشتباه بودم کسی که من دوست داره از همه بیشتر خدا است اونی که تا حالا دستم را گرفته خدا است نه زرنگی خودم پس به این نتیجه رسیدم کسی که این همه دوستتم داره بهتر من هم بهش اطمینان کنم هرچه دارم بهش بدم .