2014-04-08، 02:04
آنچه بیاد دارم من از سن هفت سالگی رو به سمت بلیط بخت آزمایی آوردم و در هفته دو بلیط میخریدم به امید پولدارشدن و نصف حقوق و دله دزدیم را روی اینکار شرطبندی میکردم و هرگز بیشتر از 5 تومان نبردم و گاهی اصلاً برد نداشتم. اما بردن صدهزارتومان باعث شده بود بازهم بلیط بخرم. گاهی با بچه محل ها شیر خط و بیخ دیواری و وجبی بازی میکردم و بفکر بردن و هیجانات بازی بودم. تا اینکه با بزرگتر شدنم سراغ پاسور و 21 و پاپالان (8و9) و دوزبازی گرایش پیدا کردم. عاقبت با بازی بیلیارد کلکسیونم تکمیل شد و با بازی دبلنا و شرطبندی و دستگاه جکبارد و رولت و در مسابقات هم اضافه شد و درهمان مواقع هم فهمیده بودم به قمار و شرط بستن اعتیاد پیدا کرده ام. معمولاً با اراده و قدرت فردی سعی داشتم خودم را از آن خارج کنم. اما هرگز موفق به قطع نشدم. فقط در سال 57 با بسته شدن کلوپ بیلیارد بازی و کلوپها و قمارخانه ها. این بازی ها و بیلیار را قطع اجباری کردم اما در کنار بقیه بازی ها بودم. خصوصاً 21 و پاپالان بیشترین در آمدم را می باختم. من در محیطی بودم که همدوره هایم کبودند و رهایی از آنها غیر ممکن بود. تا اینکه به موادمخدر گرفتار شدم و همدوره هایم یا مصرف کننده شدند و یا من را کنار گذاشتند و من هم دیگر حال و حوصله بازی کردن را از دست دادم و عاقبت با ورود به برنامه متوجه شدم که قمارکردن و شرط بستن هنوز در من فعال است و با کارکرد این قدمها توانستم وسوسه یک بازی بزرگ و برد کلان را از سرم خارج کنم.