2014-04-08، 02:26
چیزی که اهمیت داشت این بود که من در بازی قمار و شرط بستن خلأهای خودم را میدیدم و ارزشمندی من در این بود که احساس تنهاییم را با کنار دوستان همسانم میگذراندم و در یک مجمع هرچند ناسالم کنار کسانی بودم که ترسهایم را تبدیل به احساس تعلق میکردم و در قماربازی کردن همه شرایطی که من میخواستم بود و خودم را در بین این افراد احساس میکردم و در اصل قماربازی یک وسیله برای ابراز وجود کردنم بود و با همسانان خودم از طریقی نادرست و ناسالم در ارتباط بودم. بطوریکه تا سن 45 سالگی تنها ابزاری بود برای کنار همسانان بودن و در این بساط از همه امکانات فراهم بود و بقول معروف بازار مکاره بود که همه چیز درش پیدا میشد.