2014-04-08، 03:01
نه می ترسیدم مسخره بشم اما راهکارها را از قماربازها و سایر مردم میگرفتم و آنها هم تاکید داشتند که با قدرت و اراده خودت موفق به ترک خواهی شد و اما این راهکارها را خودم میدانستم و چندین بار هم با اراده و قدرت خودم و دعا و نذر کردن جلورفتم اما در اولین مورد پایم سست میشد و فوراً لغزش میکردم و دوباره نقطه سر خط گاهی میخواستم سراغ روانشناس برم و بابت اینکارم با هرکسی حرف میزدم با نگاه حقارت بارش منو مسخره میکرد و منم خودمو رو ملامت میکردم که چرا اینقدر بی اراده و بی قدرت هستم که نتونستم قمار رو ترک کنم من بدلیل بی قدرتی در مقابل یک غول ایستاده بودم و با اراده و قدرت بشری خودم به مصافش میرفتم و دائم شکست میخوردم . من راهکاری بغیر توبه کردن و نذر کردن بلد نبودم در حالی که برای قطع فمار و شرطبندی و همبازیها باید هر سه را با هم قطع میکردم