2014-04-08، 03:09
وقتی همه پول و باغم را باختم و باخاری از باغ خودم بیرونم کردند . باپای پیاده و خمار و بی پول بطرف تهران حرکت میکردم. تازه متوجه شدم که چه اتفاقی برایم افتاده است و عاقبت خودم را دیدم که چه آشفتگی در زندگیم پیش امده بود و من همه دارو ندارم را باخته بودم و درگیری شدید فکری داشتم و پس از چند روز دیگر در یکی از روزهای خردادماه سال 69 باخورد قرص و تریاک زیاد خودکشی کردم که این ننگ را از روزگار پاک کنم. اعتیاد به مواد مخدر و قماربازی تمام و گندهای مالی و بدهکاری و تعهدات انجام نشده و کارهای پشتگوش انداخته شده و امیدهای برباد رفته و هیچ چاره ای برای نجات هم نبود من بیشترین پولم را برای ترک اعتیادم به پزشکان و متخصصان و بیمارستانها و تیمارستان پرداخت میکردم اما هیچ فایده ای نداشت و بازهم در سال 70 در پاییزی دلگیر برای بار دوم خودکشی کردم.