2014-04-08، 03:19
من در ابتدا یک سنتور را بردم و با خوشحالی به خانه بردم و پدرم با دیدن سنتور آن را به سرم زد و شکاند، بردن مهم دیگرم در سن 16 سالگی بود که با پولش یک موتور سیکلت سوزوکی دو سیلندر خریدم و در تصادفی که کردم موتور را فروختم و خرج دست دوستم کردم. یک انگشتر و ساعت طلا بردم و انگشتر را به مادرم دادم و ساعت را در دوران اعتیادم فروختم و کشیدم. درسربازی خرج خودم را بدست می آوردم. بعداز سربازی ازدواج کردم و یکسال توبه کردم و مشغول کار فنی شدم و با تلاشی که کردم اتومبیل مدل بالاتری خریدم و دیگر درآمدم و قماربازی و شرطبستن هر سه باهم مخلوط شد و دیگر آمار دقیقی ندارم . فقط این را دانستم که من باکار کردن میتوانستم قمار کنم و از خودقمار چیزی درآمد نداشتم بلکه قمار مانند سیاهچاله و ابرنوا درآمد کاریم را می بلعید .