2014-04-09، 11:11
زندگی من روی شرط و شرط بستن استوار شده بود و من هم بدون شرط و داشتن توقع و انتظار هرگز کاری نمیکردم هرچند زندگی و امور زندگانی من روی ریسک کردن قرار داشت چون قمارباز بودم و همیشه کارم بلوف زدن بود و لذا این یک وابستگی سنگین در من شده بود و در ابتدا که وار قدم سوم شدم هم انتظار و توقع داشتم که اگر حالم بهتر و خیالم جمع تر میشد و در سپردن اراده و زندگیم بخدا هم این توقع را داشتم که اگر باسپردن امور به او مسائلم حل و مشکلاتم رفع خواهند شد انها را بخدا بسپارم و چندین مسئله لاینحل برایم پیش اومد و من با خیالی آسوده آنها را بخداوند سپردم و با تعجب و صبر کردن دیدم انها درست شدند و این علامتی بود از طرف خالق مهربان که اگر من با صداقت در امر سپردن پیش بروم خیلی از مسائل و مشکلات درست خواهند شد و من اکنون در این مقطع زندگی و اراده ام را به خداوند واگذار کردم و قصد ندارم آنرا پس بگیرم.