2014-04-15، 04:22
............. روز بیست هفتم ........................................ احساس گناه .
وقتی برای اولین بار از اعتیاد پسرم آگاه شدم .فورا به این نتیجه رسیدم که من کسی هستم که باید سرزنش شود .به گونه ای اشتباه رفتار کرده ام ،اعتماد به نفس مرا از بین برد. فکر می کردم . پسرم مواد مصرف می کند.چون او را به خوبی تربیت نکرده ام .پشیمان چیز هایی بودم که گفته،انجام داده یا انجام نداده بودم .تاسف وقتی شدت گرفت که اعضای خانواده نیز مرا متهم کردند که مادر خوبی نبوده ام .از نظر آنها به خاطر ضعف مادری من بود که پسرم یک معتاد و تبهکار شده بود .از تصمیم گیری می ترسیدم و وقتی که می خواستم نه بگویم می گفتم بله . شدیدا احساس گناه می کردم و این باعث شد که بی تفاوت شده و به یک حمایت کننده ی نا سالم تبدیل شوم .
وقتی به نارانان پیوستم ،آموختم که اعتیاد یک بیماری فیزیکی،روحی و روانی است و من به خاطر آن سرزنش نمی شوم.قادر شدم تا خودم را از احساس گناه و تنفر نسبت به معتاد خلاص کنم و این روابط خانوادگی ما را بهبود بخشید احساس آزادی می کردم و حس بی نظیر رهایی داشتم و شروع به هم دردی با معتاد کردم .
با کمک قدم های هشت و نه لیستی از افرادی که به آن ها خسارت زده بودم تهیه کرده و درصدد آن برآمدم تا هرجا که امکان داشت جبران خسارت کنم با استفاده از شعار"فکر کن و به آسانی انجامش بده" شروع به گرفتن تصمیم های عاقلانه تر و مناسب تری کردم .
:مراقبه ی روزانه :: امروز می دانم که برنامه ی نارانان،نشریات مان و مشارکت اعضای انجمن،همگی نقش مهمی در جریان بهبودی من داشته اند . بدون احساس گناه و با عزت نفی بالا می توانم تمرین بخشش را از خودم شروع کنم
وقتی برای اولین بار از اعتیاد پسرم آگاه شدم .فورا به این نتیجه رسیدم که من کسی هستم که باید سرزنش شود .به گونه ای اشتباه رفتار کرده ام ،اعتماد به نفس مرا از بین برد. فکر می کردم . پسرم مواد مصرف می کند.چون او را به خوبی تربیت نکرده ام .پشیمان چیز هایی بودم که گفته،انجام داده یا انجام نداده بودم .تاسف وقتی شدت گرفت که اعضای خانواده نیز مرا متهم کردند که مادر خوبی نبوده ام .از نظر آنها به خاطر ضعف مادری من بود که پسرم یک معتاد و تبهکار شده بود .از تصمیم گیری می ترسیدم و وقتی که می خواستم نه بگویم می گفتم بله . شدیدا احساس گناه می کردم و این باعث شد که بی تفاوت شده و به یک حمایت کننده ی نا سالم تبدیل شوم .
وقتی به نارانان پیوستم ،آموختم که اعتیاد یک بیماری فیزیکی،روحی و روانی است و من به خاطر آن سرزنش نمی شوم.قادر شدم تا خودم را از احساس گناه و تنفر نسبت به معتاد خلاص کنم و این روابط خانوادگی ما را بهبود بخشید احساس آزادی می کردم و حس بی نظیر رهایی داشتم و شروع به هم دردی با معتاد کردم .
با کمک قدم های هشت و نه لیستی از افرادی که به آن ها خسارت زده بودم تهیه کرده و درصدد آن برآمدم تا هرجا که امکان داشت جبران خسارت کنم با استفاده از شعار"فکر کن و به آسانی انجامش بده" شروع به گرفتن تصمیم های عاقلانه تر و مناسب تری کردم .
:مراقبه ی روزانه :: امروز می دانم که برنامه ی نارانان،نشریات مان و مشارکت اعضای انجمن،همگی نقش مهمی در جریان بهبودی من داشته اند . بدون احساس گناه و با عزت نفی بالا می توانم تمرین بخشش را از خودم شروع کنم
"اندکی صبر سحر نزدیک است"