2014-04-18، 12:41
--------روز بیست نهم ----------------------------------رنجش -----
وقتی متوجه اعتیاد پسرم به مواد مخدر شدم .ناامید گشته و احساس گناه توام با شکست داشتم .من نی دانستم که اعتیاد یک بیماری است .انتظارات من زیاد بودند.بیماری ام قوی بود و باور داشتم که مقصر هستم .وقتی معتادم قول داد مصرف موادش را کنار بگذارد مطوئن بودم که همه جیز درست می شود و همه مشکلات مان به زودی حل خواهد شد .از خودم می پرسیدم:چرا او دست از مواد بر نمی دارد؟
نا امید شده بودم زیرا نمی توانستم تمام پاسخ ها پیدا کنم .
از لحظه ای که وارد نارانان شدم فهمیدم که من نمی توانم هیچ کس را کنترل کنم . با مشارکت سایر اعضا روابط دوستانه ی آن ها ،نیروی تازه به دست آوردم ،من متوجه ی عجزم شدم اعتیادرا به عنوان یک بیماری پذیرفتم و از توقع داشتن اجتناب کردم نا امیدی ام شروع به از بین رفتن کرد و با دانشی که از برنامه ی نارانان به دست آوردم ،و با نشریات و حمایت های تلفنی،روشن بین تر شدم این برای من حسیاز از آرامش به ارمغان آورد و کمک کرد تا اهداف واقع بینانه تری برای خودم در نظر بگیرم .
وقتی متوجه شدم می توانم به معتادم در مشکلاتش بدون ظاهر سازی یا حمایت نا سالم و بدون این که اجازه دهم تا بازیچه باشم کمک کنم ،ناامیدی ام به امید مبدل شد. من آزاد م تا آن چه که برایم بهتر است انتخاب کنم.
مراقبه ی روزانه :: وقتی که نگرانم،به درگاه نیروی برترم دعا و مراقبه می کنم تا به من آرامش ،پذیرش،شهامت و دانش بدهد .امروز توقعاتی که حاصل آرزو های من هستند را با امید معاوضه می کنم .
وقتی متوجه اعتیاد پسرم به مواد مخدر شدم .ناامید گشته و احساس گناه توام با شکست داشتم .من نی دانستم که اعتیاد یک بیماری است .انتظارات من زیاد بودند.بیماری ام قوی بود و باور داشتم که مقصر هستم .وقتی معتادم قول داد مصرف موادش را کنار بگذارد مطوئن بودم که همه جیز درست می شود و همه مشکلات مان به زودی حل خواهد شد .از خودم می پرسیدم:چرا او دست از مواد بر نمی دارد؟
نا امید شده بودم زیرا نمی توانستم تمام پاسخ ها پیدا کنم .
از لحظه ای که وارد نارانان شدم فهمیدم که من نمی توانم هیچ کس را کنترل کنم . با مشارکت سایر اعضا روابط دوستانه ی آن ها ،نیروی تازه به دست آوردم ،من متوجه ی عجزم شدم اعتیادرا به عنوان یک بیماری پذیرفتم و از توقع داشتن اجتناب کردم نا امیدی ام شروع به از بین رفتن کرد و با دانشی که از برنامه ی نارانان به دست آوردم ،و با نشریات و حمایت های تلفنی،روشن بین تر شدم این برای من حسیاز از آرامش به ارمغان آورد و کمک کرد تا اهداف واقع بینانه تری برای خودم در نظر بگیرم .
وقتی متوجه شدم می توانم به معتادم در مشکلاتش بدون ظاهر سازی یا حمایت نا سالم و بدون این که اجازه دهم تا بازیچه باشم کمک کنم ،ناامیدی ام به امید مبدل شد. من آزاد م تا آن چه که برایم بهتر است انتخاب کنم.
مراقبه ی روزانه :: وقتی که نگرانم،به درگاه نیروی برترم دعا و مراقبه می کنم تا به من آرامش ،پذیرش،شهامت و دانش بدهد .امروز توقعاتی که حاصل آرزو های من هستند را با امید معاوضه می کنم .
"اندکی صبر سحر نزدیک است"