2014-04-21، 10:17
فرشته فراموش کرد...
فرشته تصمیمش را گرفته بود .
پیش خدا رفت و گفت :خدایا می خواهم زمین را از نزدیک ببینم اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه .دلم بی تاب تجربه ای زمینی است...
خداوند درخواست فرشته را پذیرفت .
فرشته گفت :تا باز میگردم بال هایم را اینجا میسپارم این بالها در زمین چندان به کار من نمی آید ....
خداوند بال های فرشته را روی پشته ای از بال های دیگر گذاشت و گفت :بالهایت را به امانت نگاه می دارم اما بترسی که زمین اسیرت نکند زیرا که خاک زمینم دامنگیر است...
فرشته گفت :باز می گردم حتما باز می گردم.
این قولی است که فرشته به خدا میدهد....
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم