2014-05-08، 12:21
تلنبار خاطرات خاک گرفته ام را
اگر می خواهی جست و جو کنی ...
به حتم در میان پستوهای بی حوصلگی ام می یابی
اما بی محابا در نزن که گرد دلم
تا ابد به سرفه ات می اندازد
و عزای سیاه پوشش به گریه ات
آرام که آمدی
اول از آیینه تنهایی بپرس از کدام سو
آنگاه به نرمی قدم بردار
که ناگزیر تخته های زوار در رفته روحم
پای برهنه ات را به خراش نیندازد
به گمانم جایی برای تکیه کردن نیست
تنها شانه های پوشالی مترسک خنده هایم
که ان هم استراحتگاه ناامنی است
اخر بارها هجوم سخت کلاغ های سیاه را دیده است
تصمیم با خودت...
هنوز هم جستجوی خاطراتم را در سر می پرورانی
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم