2014-05-31، 12:51
یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پُست گذاشتم رو ترازو جعبه رو کارمنده اومده میگه می خوای پُست کنُی؟
گفتم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ
اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم
سر جلسه امتحان به جلوییم می گم برسونیا می گه چی؟ تقلّب؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ
تنفس ِ دهان به دهان
پشه نشسته رو پام داره خونمو می خوره دستم رو بردم بالا بزنمش یهو داداشم میگه اااا می خوای بکشیش؟!
پَـــ نَ پـَـَـ
خونش رو خورده می خوام بزنم پشتش آروغ بزنه ببرم بخوابونمش
دیشب با دوستم داشتیم حکم بازی میکردیم بی بی انداختم میگه بی بی بازی کردی؟
پَـــ نَ پَـــ
انداختم وسط یه شوهر خوب واسش گیر بیاریم
گفتم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ
اومدم وزنش کنم ببینم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم
سر جلسه امتحان به جلوییم می گم برسونیا می گه چی؟ تقلّب؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ
تنفس ِ دهان به دهان
پشه نشسته رو پام داره خونمو می خوره دستم رو بردم بالا بزنمش یهو داداشم میگه اااا می خوای بکشیش؟!
پَـــ نَ پـَـَـ
خونش رو خورده می خوام بزنم پشتش آروغ بزنه ببرم بخوابونمش
دیشب با دوستم داشتیم حکم بازی میکردیم بی بی انداختم میگه بی بی بازی کردی؟
پَـــ نَ پَـــ
انداختم وسط یه شوهر خوب واسش گیر بیاریم
"اندکی صبر سحر نزدیک است"