2014-06-02، 05:14
فکر احمقانه در این سوال در واقع نقطه چین و جای خالی است و می توان در آنجا الکل ، سیگار ، مواد مخدر و یا هر عادت مخرب دیگری را قرار داد .
فکر احمقانه در واقع همان توجیح است . من برای انجام هر کاری باید توجیهی داشته باشم و گرنه آن کار را انجام نمی دهم! مغزم در شرایط مختلف درحال توجیح کردن اعمال و رفتارم است . بیماری من دقیقا از همین نقطه شروع می شود! وقتی من کار غلطی را انجام می دهم یا زیر بنا و نیت کارم غلط است بیماری اعتیادم برایم توجیه می آورد! فکر ناسالم من آنقدر قوی است که من نمی توانم کاری بر خلاف آنچه که بیماریم دستور می دهد انجام بدهم به همین خاطر به آن طرز فکر معتاد گونه می گویند . اگر من برای یک کار منطقی توجیح بیاورم فکر من بیمارگونه نیست ، بلکه از علایم سلامت عقل من است .
برخی از معروف ترین افکار معتاد گونه : ( من با همه فرق دارم ) ، ( من می دونم ) ،( من می تونم ) ـ ( این دفعه با دفعه قبل فرق داره ) ، ( همین دوتا دود را می زنم دیگه نمی زنم ) ـ ( جوری می زنم که معتاد نشوم ) ، ( فقط جنس خوب بود می زنم ) ، ( موقع عروسی می زنم ) ، ( فقط می فروشم و خودم نمی کشم ) است . درواقع من بارها دستم را در آتش می کنم و می سوزم اما باز هم با خودم می گویم این دفعه فرق دارد و دستم نمی سوزد ...
توجیح کردن هم مانند احساس تفاوت ، خودمحوری و افراط از شاخه های اصلی بیماری اعتیاد است .
فکر احمقانه در واقع همان توجیح است . من برای انجام هر کاری باید توجیهی داشته باشم و گرنه آن کار را انجام نمی دهم! مغزم در شرایط مختلف درحال توجیح کردن اعمال و رفتارم است . بیماری من دقیقا از همین نقطه شروع می شود! وقتی من کار غلطی را انجام می دهم یا زیر بنا و نیت کارم غلط است بیماری اعتیادم برایم توجیه می آورد! فکر ناسالم من آنقدر قوی است که من نمی توانم کاری بر خلاف آنچه که بیماریم دستور می دهد انجام بدهم به همین خاطر به آن طرز فکر معتاد گونه می گویند . اگر من برای یک کار منطقی توجیح بیاورم فکر من بیمارگونه نیست ، بلکه از علایم سلامت عقل من است .
برخی از معروف ترین افکار معتاد گونه : ( من با همه فرق دارم ) ، ( من می دونم ) ،( من می تونم ) ـ ( این دفعه با دفعه قبل فرق داره ) ، ( همین دوتا دود را می زنم دیگه نمی زنم ) ـ ( جوری می زنم که معتاد نشوم ) ، ( فقط جنس خوب بود می زنم ) ، ( موقع عروسی می زنم ) ، ( فقط می فروشم و خودم نمی کشم ) است . درواقع من بارها دستم را در آتش می کنم و می سوزم اما باز هم با خودم می گویم این دفعه فرق دارد و دستم نمی سوزد ...
توجیح کردن هم مانند احساس تفاوت ، خودمحوری و افراط از شاخه های اصلی بیماری اعتیاد است .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه