2014-06-02، 05:44
برای برداشتن قدم سوم ، من ( ما ) باید کاملا تجربی و عینی عمل کنم! تجربه به من میگوید من تا به حال مدیر زندگی خودم بودم و این اتفاقها برای من رقم خورده است ( اعتیاد ، دربدری ها، و پیش رفتن تا پایین ترین سطح حیوانی )...حالا لازم است برای رها شدن از این بدبختی و گرفتاری ، از پشت میز مدیریتم بلند شوم و سکان زندگی ام را به دست خدا بسپارم...این تنها راه و بهترین راه برای من است و کاملا از نظر تجربی هم این را فهمیده ام که باید از سر راه خدا کنار بروم و اجازه بدهم او کار خودش را بکند ( مدیریت ) و من هم کار خودم را ( اطاعت )...
معنی از سر راه خدا کنار رفتن این است که آنقدر سلامت عقل پیدا کنم که تشخیص بدهم با تکیه به فکر خودم نمیتوانم موفق بشوم . من باید یاد بگیرم که بیل خودم را بزنم ، و دنبال نتیجه نباشم ! اما متاسفانه هنوز هم بعد از چند دوره قدم کار کردن ، بیشتر اوقات با سماجت سر راه خدا می ایستم و حق و حقوقم را میخواهم ( سهم ) و برای خودم گرفتاری درست میکنم ! ( قدم سوم از قدمهایی است که همیشه و تا آخر عمر برای ما باز است و باید هر روز و هر ساعت آنرا کار کنیم )...
وقتی من به خواست خودم عمل میکنم بیشترین رنج و درد را می کشم! و احساس تنهایی شدیدی به من دست میدهد! اما وقتی به خواست خدا عمل میکنم، راحت هستم و از اینکه میبینم کسی هست که در کشیدن بار مشکلاتم به من کمک کند ، احساس آرامش میکنم!
با این طرز تفکر ( تسلیم در برابر اراده خداوند ) وقتی در برابر سختی ها قرار میگیرم فکر میکنم حتما حکمتی در کار است و با خودم یا دیگران نمیجنگم ! رها میشوم و اجازه میدهم خداوند از این طریق پیامش را به من برساند!...
معنی از سر راه خدا کنار رفتن این است که آنقدر سلامت عقل پیدا کنم که تشخیص بدهم با تکیه به فکر خودم نمیتوانم موفق بشوم . من باید یاد بگیرم که بیل خودم را بزنم ، و دنبال نتیجه نباشم ! اما متاسفانه هنوز هم بعد از چند دوره قدم کار کردن ، بیشتر اوقات با سماجت سر راه خدا می ایستم و حق و حقوقم را میخواهم ( سهم ) و برای خودم گرفتاری درست میکنم ! ( قدم سوم از قدمهایی است که همیشه و تا آخر عمر برای ما باز است و باید هر روز و هر ساعت آنرا کار کنیم )...
وقتی من به خواست خودم عمل میکنم بیشترین رنج و درد را می کشم! و احساس تنهایی شدیدی به من دست میدهد! اما وقتی به خواست خدا عمل میکنم، راحت هستم و از اینکه میبینم کسی هست که در کشیدن بار مشکلاتم به من کمک کند ، احساس آرامش میکنم!
با این طرز تفکر ( تسلیم در برابر اراده خداوند ) وقتی در برابر سختی ها قرار میگیرم فکر میکنم حتما حکمتی در کار است و با خودم یا دیگران نمیجنگم ! رها میشوم و اجازه میدهم خداوند از این طریق پیامش را به من برساند!...
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه