2014-07-30، 03:12
2-در دستان ايزد
وقتي گذشته خويش را مرور مي کنيم به اين نکته دست مي يابيم که در مواقعي که خويشتن را به دست پروردگار سپرده بوديم ، هر آنچه بر ما رخ مي داد بسيار بهتر از آنچيزي بوده که خودمان طرح ريزي اش کرده بوديم .
»»»»»»»»»» ««««««««««
افسردگي ام به طور کشنده اي تشديد شد . انگار که در قعر چاهي بودم . ديگر واپسين بقاياي سرسختي غرور آفرينم تحقير شد . به يکباره حود را در حال فرياد کشيدن يافتم : " اگر خدايي هست ، بگو خودش را بنماياند ! من براي هر کاري آماده ام !" .
ناگهان نور سفيد درخشاني اتاق را روشن کرد . از ذهنم گذشت که در کوهستاني بودم در آنجا نسيمي نه از جنس هوا ، بلکه نسيم شهامت مي وزيد و خويشتن را انساني وارسته يافتم . به تدريج حالت شعف فروکش کرد روي تخت دراز کشيدم و براي لحظاتي در عالم ديگر سير مي کردم . دنيايي نوين از جنس وجدان . در سراسر ذهنم و وجودم حس بي نظيري از حضور ، جاري بود . با خود گفتم : " آري ، اين همان يزداني است که روحانيان از آن سخن مي گويند ! "
از ديدگاه بيل
شيوه زندگي الکليهاي گمنام
قطعات برگزيده بنيان گذار الکليهاي گمنام
وقتي گذشته خويش را مرور مي کنيم به اين نکته دست مي يابيم که در مواقعي که خويشتن را به دست پروردگار سپرده بوديم ، هر آنچه بر ما رخ مي داد بسيار بهتر از آنچيزي بوده که خودمان طرح ريزي اش کرده بوديم .
»»»»»»»»»» ««««««««««
افسردگي ام به طور کشنده اي تشديد شد . انگار که در قعر چاهي بودم . ديگر واپسين بقاياي سرسختي غرور آفرينم تحقير شد . به يکباره حود را در حال فرياد کشيدن يافتم : " اگر خدايي هست ، بگو خودش را بنماياند ! من براي هر کاري آماده ام !" .
ناگهان نور سفيد درخشاني اتاق را روشن کرد . از ذهنم گذشت که در کوهستاني بودم در آنجا نسيمي نه از جنس هوا ، بلکه نسيم شهامت مي وزيد و خويشتن را انساني وارسته يافتم . به تدريج حالت شعف فروکش کرد روي تخت دراز کشيدم و براي لحظاتي در عالم ديگر سير مي کردم . دنيايي نوين از جنس وجدان . در سراسر ذهنم و وجودم حس بي نظيري از حضور ، جاري بود . با خود گفتم : " آري ، اين همان يزداني است که روحانيان از آن سخن مي گويند ! "
از ديدگاه بيل
شيوه زندگي الکليهاي گمنام
قطعات برگزيده بنيان گذار الکليهاي گمنام
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم