2014-08-09، 01:37
_
چرا گرفته دلت، مثل آن که تنهایی
_ چقدر هم تنها!
_ خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.
_ دچار یعنی
عاشق.
_ و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
...
_ نه وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله ای هست.
برای خوب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله ای هست.
دچار باید بود
&nbsx; وگرنه زمزمه ی حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که
غرق ابهامند.
تو برو پیچک من
فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن
روی پیشانی من چیزی نیست
غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی...
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم