2014-08-23، 04:51
بیل ویلسون يکي ازبنیانگذاران انجمن الکلي هاي گمنام، درسال ۱۹۳۵ ميلادي زندگي و شغل خود را در منطقه وال استريت نيويورک که عمده ترين مرکز تجاري آمريکا و جهان محسوب مي شود؛ به علت اعتياد به الکل بر باد داد. وي چند سال پيش از آنکه اعتياد خود به الکل را ترک و بهبودی به دست آورد، به علت اعتياد و ناتواني در ادامه يک شغل، زندگي زناشوئي خود را به شدت به خطر انداخت. در خلال سال هاي ۱۹۳۴ و۱۹۳۵ ميلادي بيل ويلسون به علت الکلي بودن چندين بار در يکي از بيمارستان هاي نيويورک بستري شد. وي در هنگام بستري بودن در اين بيمارستان تحت مراقبت و درمان پزشکي به نام ويليام سيلک ورث که به علت روش هاي ابتکاري خود در درمان افراد الکلي شهرت داشت قرار گرفت. در نخستين باري که بيل ويلسون در بيمارستان بستري شد دکتر سيلک ورث به وي گفت که الکلي بودن يک بيماري است و نه يک مشکل اخلاقي و نداشتن اراده. دکتر سيلک ورث بر اين باور بود که الکلي ها از يک نوع وسوسه فکري و ویارجسماني همراه با نوعي آلرژي یا حساسيت رنج مي برند و همين امر باعث مي شود تا آنها با نوشيدن اولين ليوان مشروب ديگر نتوانند خود را کنترل کنند و بي اراده به خوردن مشروب ادامه دهند. براي رهائي از اين وضعيت افراد الکلي بايد از نوشيدن مشروب کاملاً پرهيز کنند و به هيچ وجه به سراغ الکل نروند. قرار دادن اين گونه اطلاعات در اختيار بيل ويلسون از سوي دکتر سيلک ورث ذهن وي را باز کرد و او متوجه شد که چرا با همۀ تلاش هایي که مي کند، نمي تواند جلوي زياده روي خود را در مشروب خواری بگيرد و يا کلاً ازنوشیدن مشروب خودداري کند. پس از مرخص شدن از بيمارستان، بيل توانست براي مدت يک ماه مشروب را ترک کند اما نوشيدن مشروب را بار ديگر از سرگرفت. وي از ماهيت مشکلي که از آن رنج مي برد مطلع شد اما اين آگاهي کافي نبود که وي از نوشیدن مشروب دست بردارد. او هنوز نمي دانست که چگونه مي تواند مشکل خود را حل کند. پي بردن به ماهيت مشکل يا اعتياد در واقع همان چيزي است که وي آن را اساس و زیربنای قدم اول در برنامه ۱۲ قدم قرار داده است.کشف قدم دوم[ویرایش]يک الکلي مزمن ديگر به نام ابي تاچر که از دوستان قديمي بيل بود، در سال ۱۹۳۴ به ديدن وي رفت. برخلاف انتظار بيل، دوست دائمالخمرش اين بار پاک وهوشيار بود و نشانه اي از مستي در وي ديده نمي شد. بيل از وي پرسيد چگونه توانسته است مشروب را کنار بگذارد و ابي در پاسخ گفت "من مذهب پیدا کردم." گرچه بيل نمي توانست باور کند که خداوند ممکن است به دوست الکلي وي کمک کند تا مشروب را کنار بگذارد اما بعد ها درباره ديدارش با ابي که در واقع نخستين راهنماي وي بود چون توانسته بود پيام بهبودي را به وي برساند اين گونه نوشت: "دوست من پيشنهادي را مطرح کرد که در آن زمان به نظرم خيلي جالب و تازه آمد. وي گفت: چرا تو خود مفهوم خدا را براي خودت انتخاب نمیکنی؟ این سخن تاثیر عمیقی در من کرد و کوه یخ هوشمندی مرا که سال های دراز در سایه آن زندگی کرده و لرزیده بودم آب کرد و من بالاخره قدم به زیر آفتاب گذاشتم." موضوع انتخاب يك نيروي برتر براي خود، بعد ها در قدم دوم برنامه ۱۲ قدم جاي گرفت و قرار گرفتن همين مفهوم در قدم دوم نشان مي دهد که برنامه هاي ۱۲ قدمي به جاي اينکه ماهيت مذهبي داشته باشند حالت روحاني دارند. بيل پس از ملاقات با دوستش باز هم به مصرف الکل ادامه داد تا اينکه بار ديگر در بيمارستان بستري شد اما اين آخرين باري بود که کار بيل به بيمارستان مي کشيد. بيل در حالي که روي تخت بيمارستان دراز کشيده و با حالتي کابوس مانند به سرنوشت تلخ خود فکر مي کرد؛ ناگهان به گريه افتاد و با خود گفت اگر خدایي در کار باشد "هر آنچه" و تکرار کرد "هر آنچه" که لازم باشد انجام خواهم داد. پس خدايا خودت را به من نشان بده. پس از اين بود که وي حالتي را که از آن با عنوان تجربه روحانی یا به دیگر سخن بیداری روحانی ياد مي شود تجربه کرد و ناگهان وجود انکارناپذير خداوند را در زندگی خود احساس کرد. بیل به آخر خط رسیده بود و به همین علت به این واقعیت تن در داد که هیچ قدرتی درمقابل بیماری خود ندارد و براي رهائي از چنگ اعتياد به الكل به کمک نیرویی برتر از خود نیاز دارد. این پذیرش و اقرار صادقانه همراه با فروتنی برای درخواست کمک از خداوند وی را از فلاکت اعتیاد به الکل نجات داد. این اتفاق در دسامبر۱۹۳۴ میلادی روی داد و از آن پس بیل دیگر لب به مشروب نزد تا اينكه در سال ۱۹۷۱ فوت کرد.رساندن پیام بهبودی[ویرایش]بیل با تجربه این معجزه در زندگی، تصمیم گرفت تا به کسان دیگری که از الکل در عذاب بودند کمک کند و همین تصمیم باعث شد تا بذر انجمن الکلی های گمنام کاشته شود. تا چند ماه پس از آن بیل این شانس و اقبال را نداشت که بتواند هیچ الکلی را از عذاب الکلي بودن خلاص کند. در این موقع بود که دکتر سیلک ورث به بیل توصیه کرد که ابتدا واقعیت ها را به الکلی ها بگوید و با اين كار ضربه کاری را به آنها وارد کند و بگوید که از یک بیماری رنج می برند که توام با اسارت است و باعث می شود تا سرحد جنون یا مرگ مشروب بخورند. دکتر سیلک ورث می دانست که الکلی ها ممکن است شنیدن این واقعیت تلخ از زبان یک الکلی دیگر را باور کنند. به این ترتیب بود که تجربۀ بیل در زمینه رساندن پیام به دیگران آغاز شد و امروز میلیون ها نفر از الکلی ها درحال بهبودی هستند و هوشیاری خود را حفظ می کنند.تولد انجمن های ۱۲ قدم[ویرایش]چند ماه بعد، زمانی که بیل برای کاری تجاری به شهر اکرون در اوهایو رفته بود با مشکلی دركار خود روبرو شد و به این فکر افتاد که لبي تر كند اما به یاد آورد که اگر می خواهد از نوشیدن مشروب اجتناب نموده وهوشیاری و بهبودی خود را حفظ کند، باید با یک الکلی دیگر صحبت کند. بیل با مسئولین یک كليساي محلی تماس گرفت و از آنها پرسید آیا فردی الکلی را می شناسند که وی با او صحبت کند. آنها دکتر باب اسمیت را به وی معرفی کردند. طولی نکشید که آنها با یکدیگر ملاقات کردند اما در ابتدا دکتر باب علاقه چندانی به شنیدن حرف های بیل نداشت. اما پس از اندکی گفتگو دکتر باب چنان تحت تاثیر دانش و آگاهی بیل درباره الکلیسم و تمایل وی به بازگو کردن تجربیاتش قرار گرفت که به اولین فرد الکلی تبدیل شد که بر اثر راهنمائی بیل مشروب خواري را کنار گذاشت. این اتفاق در ۱۰ ژوئن سال ۱۹۳۵ میلادی رخ داد و از این روز به عنوان روز پایه گذاری و تاسيس انجمن الکلی هاي گمنام یاد می شود.گسترش ۱۲ قدم[ویرایش]از این روز به بعد بود که بیل و دکتر باب تلاش کردند تا برای کمک به الکلی های مزمن یک برنامه ساده تهیه کنند. برنامه ای که بر اثر اجرای آن الکلی ها به این نتیجه برسند؛ که با تكيه به قدرت اراده شخصی خود نمیتوانند بر مشکل اعتياد خود غلبه پیدا کنند. به عقیده آنها افراد الکلی گناهکار نبوده بلکه از داشتن سلامت عقل محروم بوده و دچار نوعي دیوانگی هستند. الکلی ها باید بدانند که خودشان نمیتوانند بر الکل غلبه کنند و برای اینکه از نوشیدن مشروب دست برداشته و هوشیاری خود را به دست آورند؛ باید از کمک یک نیروی برتر و راهنمائی و همکاری الکلی های دیگر برخوردار شوند. به همین علت این دو نفر با سر زدن به بیمارستان ها تلاش کردند تا الکلی های بستری در بیمارستان ها را برای اجرای برنامه خود پیدا کنند. آنها با الکلی هایی که در بیمارستان ها بستری بودند؛ درباره حقایق و واقعیت های مربوط به بیماری شان صحبت کردند. سپس از الکلی ها می پرسیدند آیا حاضرند بپذیرند که قدرتی بر كنترل مشروب خواري خود ندارند. بعد از این مرحله، از الکلی ها می خواستند تا با دعا و نیایش به یک نیروی برتر، از وی بخواهند تا سلامت عقل را به آنها بازگرداند. اعتراف فرد الکلی به ناتوان بودن در کنترل مشروب خواری خود، باعث مي شد تا در تلاش هايش براي یافتن راه چاره در درون خود برای بیماریش كاملا شكست بخورد و درست از همين لحظه است که آمادگي لازم را براي بهبودی پيدا می کند. کارها و فعالیت های بیل در شهر اکرون ایالت اوهایو به شکل گیری و قطعی شدن دو نکته منجر شد. یکی اینکه یک فرد الکلی برای اینکه از نوشیدن مشروب دست بردارد به همکاری و حمایت با یک الکلی دیگر نیاز دارد. دومین نکته مساله ای است که از آن به عنوان "فقط براي امروز" یا می شود: یعنی اینکه اگر یک فرد الکلی بتواند در برابر وسوسه و ویار مشروب خواری یک روز، یک ساعت و حتی یک دقیقه مقاومت کند می تواند از نوشیدن مشروب دست بردارد. این دو اصل و مفهوم تا به امروز جزئی از همه برنامه های ۱۲ قدمي بوده است.وقتی که بیل و دکتر باب مشروب را ترک كرده بودند؛ در جلساتی که یک جنبش مسیحی در دهه ۱۹۳۰ میلادی در آکسفورد انگليس برگزار می کرد و شمار زیادی از الکلی ها برای برطرف کردن مشکل خود به این جلسات روی آورده بودند شرکت کردند. با آنکه بیل پس از مدتی از گروه آکسفورد جدا شد اما تکنیک ها و ساختار این جلسات در شکل گیری و تاسیس الکلی هاي گمنام و برنامه ۱۲ قدم تاثیر فراواني گذاشت.در سال ۱۹۳۹ بیل با کمک نخستین۱۰۰ نفر از الکلی هائی که در حال بهبودی بودند " کتاب بزرگ" الکلی های گمنام را نوشت. در این کتاب الکلی های درحال بهبودی تجربه خود را بازگو کرده اند. هدف اصلي این کتاب کمک به الکلی ها برای یافتن نیرویی بالاتر از نیروی خودشان است. در این کتاب بیل ويلسون اصول کلی برنامه ۱۲ قدم را که شیوه ای پیشنهادی برای بهبودی از اعتیاد به مشروبات الکلی است؛ تشریح کرده است. وی در این کتاب از گروه آکسفورد که الهام بخش وی در نوشتن برنامۀ ۱۲ قدم بوده تجلیل کرده و در سال ۱۹۵۵ درباره این گروه چنین نوشت: انجمن الکلی های گمنام ایده های خود را از اصول حاکم بر گروه آکسفورد همچون تهيه ترازنامه شخصي، اعتراف به ضعفهاي شخصیتي، جبران خسارت های وارد آمده به دیگران و كمك کردن به دیگر الکلی های درحال بهبودی، مستقیماً از افکار و اندیشه های شومیکر رهبر پیشین این گروه در آمریکا و نه جای دیگری اقتباس کرده است. بیل از این گروه در عین حال برای نجات جان خودش نيز قدردانی کرد. [۲]
پروردگارا ! از حمایت بیکرانت بی نهایت سپاسگزارم !!