2013-11-07، 12:00
به هر چه که نمی خواستم رسیدم
جز به توکه می خواستمت
چون رشته گسست می توان بست
لیکن گره اش در میان هست
عیب جو دلدادگان را سرزنشها می کند
وای اگر با اوکند دل آنچه با ما می کند
این منم که گم شده ام یا تویی که پیدا نمی شوی
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سرکین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
تنهایی .............
بودن با کسی است که نیست
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
فصل عوض می شود جای آلو را خومالو می گیرد
جای دلتنگی را ................
جز به توکه می خواستمت
چون رشته گسست می توان بست
لیکن گره اش در میان هست
عیب جو دلدادگان را سرزنشها می کند
وای اگر با اوکند دل آنچه با ما می کند
این منم که گم شده ام یا تویی که پیدا نمی شوی
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سرکین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ
تنهایی .............
بودن با کسی است که نیست
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
فصل عوض می شود جای آلو را خومالو می گیرد
جای دلتنگی را ................
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم