2013-10-11، 03:44
برداشت قدم ۷
باتشکر از خداوند بخاطر یک روز پاک دیگر
در مسیر بهبودی تا به اینجای کار همش حرف از کارهای بد واعمال بد واز روی نقایص عمل کردن ودیدن شخصیت ویرانگر خودم بودم کم کم داشت ترس برم میداشت که با این هیولایی که شناختم چکار کنم متوجه شدم دارم کم کم به خودم گیر میدم که چکاری کردی لااقل اونموقع این چیزها را نمیدونستی وشاید بخاطر همون نااگاهی کمتر درد میکشیدی .که قدم هفتم به کمک من امد .شاید تجربه کرده باشید که یک روز وقتی در اولین برخورد با شخصی او از خوشتیپی ودیگر خصوصیات مثبت شما تعریف میکند شما ان روز خیلی مثبت فکر میکنید ومثبت رفتار میکنید ودوست ندارید ان روز تمام شود .لااقل برای من اینطور هست.و همینطور اگر برعکس کسی از نکات منفی صحبت کند .شاید ان روز به یک روز بد تبدیل شود .تصور کنید اگر این روند ادامه پیدا کند .تاثیر ان چنان اثر بخش است که طریق زندگی ما را تحت تاثیر خودش قرار میدهد.بطرف منفی یا مثبت .در این مسیر قرار است قدم هفتم به من شخصیت واقعی ام را نشان بده .یعنی فضائل اخلاقیم را پر رنگ به نمایش بگذاره .وقتی شروع به کارکرد این قدم کردم شاید ابی بود براتش.دیدم که من ادم بدی نبستم فقط بلد نبودم چطور رفتار کنم کجا وچطور از چه قابلیتی که دارم استفاده کنم .برای اولین بار دیدم من ادم خوبی هستم .کم کم داشت از ادم جدیدی که میدیدم خوشم میامد .قرار شد تمرین وتکرار کنم که به رفتار وکردار وگفتار ودیدگاهم نگاه تازه ای بیندازم وسعی کنم در مسیری غیر از مسیر پر درد گذشته قدم بگذارم. خیلی سخت بود خیلی برایم ناشناخته بود وشاید ترس هم داشتم اخه من ادمی نبودم که بتونم گذشت بکنم .عشق بورزم .صبرکنم ازخودم بگذرم. دیدگاه قبلی من این بود که در جنگل دنیا باید بکشی تا زنده بمانی.ولی صادقانه اگر اقرار کنم من کم کم داشت از طریق جدید نگرشم به زندگی وبازنگری در رفتارم خوشم می امد.در صندوقچه وجودم چنان گوهرهایی وجود داشت که ازبس از روی فراموشی خودخواسته از انها استفاده نکرده بودم یادم رفته بود که خداوند چه ثروت عظیمی از فضائل خودش در وجودم گذاشته که چقدر هم در مسیر بهبودی به انها نیاز داشتم اخه من خیلی بدهی داشتم وباید از جیب معنویم خرج میکردم تا بدهی هایم را پرداخت میکردم .بهترین اتفاق در این قدم این بود که کم کم داشتم از چیزی که هستم خوشم می امد ودیگه دوست نداشتم خودم را جای دیگری بگذارم واز شخصیت خودم با دید مثبت استقبال کردم
باتشکر از خداوند بخاطر یک روز پاک دیگر
در مسیر بهبودی تا به اینجای کار همش حرف از کارهای بد واعمال بد واز روی نقایص عمل کردن ودیدن شخصیت ویرانگر خودم بودم کم کم داشت ترس برم میداشت که با این هیولایی که شناختم چکار کنم متوجه شدم دارم کم کم به خودم گیر میدم که چکاری کردی لااقل اونموقع این چیزها را نمیدونستی وشاید بخاطر همون نااگاهی کمتر درد میکشیدی .که قدم هفتم به کمک من امد .شاید تجربه کرده باشید که یک روز وقتی در اولین برخورد با شخصی او از خوشتیپی ودیگر خصوصیات مثبت شما تعریف میکند شما ان روز خیلی مثبت فکر میکنید ومثبت رفتار میکنید ودوست ندارید ان روز تمام شود .لااقل برای من اینطور هست.و همینطور اگر برعکس کسی از نکات منفی صحبت کند .شاید ان روز به یک روز بد تبدیل شود .تصور کنید اگر این روند ادامه پیدا کند .تاثیر ان چنان اثر بخش است که طریق زندگی ما را تحت تاثیر خودش قرار میدهد.بطرف منفی یا مثبت .در این مسیر قرار است قدم هفتم به من شخصیت واقعی ام را نشان بده .یعنی فضائل اخلاقیم را پر رنگ به نمایش بگذاره .وقتی شروع به کارکرد این قدم کردم شاید ابی بود براتش.دیدم که من ادم بدی نبستم فقط بلد نبودم چطور رفتار کنم کجا وچطور از چه قابلیتی که دارم استفاده کنم .برای اولین بار دیدم من ادم خوبی هستم .کم کم داشت از ادم جدیدی که میدیدم خوشم میامد .قرار شد تمرین وتکرار کنم که به رفتار وکردار وگفتار ودیدگاهم نگاه تازه ای بیندازم وسعی کنم در مسیری غیر از مسیر پر درد گذشته قدم بگذارم. خیلی سخت بود خیلی برایم ناشناخته بود وشاید ترس هم داشتم اخه من ادمی نبودم که بتونم گذشت بکنم .عشق بورزم .صبرکنم ازخودم بگذرم. دیدگاه قبلی من این بود که در جنگل دنیا باید بکشی تا زنده بمانی.ولی صادقانه اگر اقرار کنم من کم کم داشت از طریق جدید نگرشم به زندگی وبازنگری در رفتارم خوشم می امد.در صندوقچه وجودم چنان گوهرهایی وجود داشت که ازبس از روی فراموشی خودخواسته از انها استفاده نکرده بودم یادم رفته بود که خداوند چه ثروت عظیمی از فضائل خودش در وجودم گذاشته که چقدر هم در مسیر بهبودی به انها نیاز داشتم اخه من خیلی بدهی داشتم وباید از جیب معنویم خرج میکردم تا بدهی هایم را پرداخت میکردم .بهترین اتفاق در این قدم این بود که کم کم داشتم از چیزی که هستم خوشم می امد ودیگه دوست نداشتم خودم را جای دیگری بگذارم واز شخصیت خودم با دید مثبت استقبال کردم
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه