2014-09-13، 05:22
22 شهریور
( چیزی متفاوت )«مجبور بودیم چیز متفاوتی داشته باشیم و فکر میکردیم آن را در مواد مخدر یافتهایم.»
کتاب پایه *
بسیاری از ما همواره احساس متفاوتی با سایر افراد داریم. میدانیم این احساس تنها مخصوص ما نیست؛ از بسیاری از معتادان نیز همین مسئله را میشنویم. همه زندگی خود را به دنبال چیزی گشتیم که موجب رضایت ما شود، این جایگاه "متفاوت" را در درون ما استوار کند و ما را کامل و پذیرفتنی سازد. مواد مخدر ظاهراً این نیاز را تأمین میکرد. وقتی نشئه بودیم، لااقل دیگر احساس پوچی یا کمبود نمیکردیم. یک اشکال وجود داشت: مواد مخدر که ظاهراً راه حل ما بود، به مشکل ما تبدیل شد. وقتی مصرف مواد را ترک کردیم، احساس پوچی برگشت. ابتدا احساس نومیدی میکردیم، چراکه خود راه حلی برای این میل شدید مصیبتبار نداشتیم. اما برای کسب راهنمایی تمایل داشتیم و شروع به کارکرد قدمها کردیم. وقتی این کار را انجام دادیم، "چیز متفاوتی" را که به دنبال آن میگشتیم، پیدا کردیم. امروز، معتقدیم این میل شدید دیرپای ما در درجه اول به آگاهی از نیرویی برتر معطوف شده است؛ "چیز جدیدی" که نیاز داشتیم برقراری رابطه با خداوندی مهربان بوده است. قدمها به ما میگویند چگونه این رابطه را شروع کنیم.
* فقط برای امروز: نیروی برتر من "چیز جدیدی" است که همواره در زندگی من گم بوده است. از قدمها برای بازیابی این بخش گمشده روح خود استفاده میکنم. [
"اندکی صبر سحر نزدیک است"