2014-09-28، 01:43
بیماری اعتیاد بسیار پیچیده است و توجیه و بهانه هایی می آورد که مرا متقاعد کند باز هم می توان مواد مصرف کرد و از عواقب آزار دهنده آن فرار کرد و راه های دیگر را آزمایش کرد. دشمن پنهان من فکر من است که ابزاری است در دست بیماری و کارش این است که کار نادرست و غیر منطقی را درست و منطقی جلوه دهد. اگر تکلیفم با مواد را روشن نکنم پروژه لغزش از همین جا شروع شده است. اگر خود را در برنامه مهمان بدانم، روی اصول معنوی و روحانی برنامه کار نکنم و تن به اصول برنامه و قدمها ندهم شروع به پیدا کردن دلیل می کنم که مواد منطقی تر از برنامه است و به من بهتر جواب می دهد. بیماری من مزمن بوده و با مرور زمان خوب شدنی نیست اما باور آن برایم سخت است.
امروز برای مصرف مواد مخدر هیچ دلیل و توجیه و بهانه ای ندارم اما چیزهایی مثل خسته شدن از جلسه و قدم یا اینکه یک سری از اصول بدردم نمی خورد می تواند مرا از برنامه بهبودی ام جدا کند.
امروز برای مصرف مواد مخدر هیچ دلیل و توجیه و بهانه ای ندارم اما چیزهایی مثل خسته شدن از جلسه و قدم یا اینکه یک سری از اصول بدردم نمی خورد می تواند مرا از برنامه بهبودی ام جدا کند.